۱۳۹۴ آبان ۱۶, شنبه

سکوت درون _ قسمت نوزدهم(درست راه رفتن)

روشی برای متوقف کردن گفتگوی درونی :

10- درست راه رفتن:
یعنی اینکه هنگام راه رفتن در محدوده دید خود بر روی شیء خاصی تمرکز نکنیم و مستقیما به چیزی نگاه نکنیم. این کار با چپ کردن چشمان ممکن است تا از آنچه که به خودی خود در زاویه دیدمان قرار میگیرد تصویر وسیعتری داشته باشیم. کاستاندا مي گويد: "در اوايل آشناييمان، دون خوان، روش ديگري را برايم شرح داده بود. بدين ترتيب که بايد بدون آن که نگاهم را روي چيز به خصوصي متمرکز کنم، در مسيري طولاني راه بروم و مستقيماً به چيزي نگاه نکنم. چشم ها را کمي چپ کنم تا از آنچه به خودي خود در زاويه ديد قرار مي گيرد، تصوير گسترده تري داشته باشم. گر چه آن موقع نفهميدم، اما او اصرار داشت اگر بدون تمرکز به نقطه اي در نزديکي افق نظر بيندازم، مشاهده ي تمام چيزهايي که در ميدان ديد قرار دارد، در يک آن، امکان پذير مي گردد. سال ها اين کار را بدون آن که تغييري در آن ببينم تمرين کردم . منتظر تغيير و تحولي نيز نبودم، ولي روزي در کمال تعجب دريافتم که حدود ده دقيقه است راه مي روم، بي آن که کلمه اي به خود گفته باشم. در آن حالت، آگاه شدم که متوقف کردن مناظره ي دروني، مستلزم چيزي بيش از تنها با خود حرف نزدن است. در آن موقعيت، افکارم را از دست داده بودم و عملاً حس مي کردم که در خلأ غوطه ورم."
دون خوان می گوید: شیوه ی درست راه رفتن بهانه است. سالک با جمع کردن انگشتانش ابتدا توجه خود را به بازو جلب می کند، سپس بدون متمرکز کردن چشمهایش با نگاه کردن مستقیم به جلوی خود، مسیری کمانی را که از نوک پا شروع و به افق ختم می شود می نگرد و در این حال "تونال" لبریز از مفروضات می شود. در چنین حالتی "تونال" بدون داشتن رابطه ی مستقیم با عناصر بیرونی وصف پذیر خود، قدرت گفتگو با خود را از دست می دهد و شخص خاموش می گردد
راه رفتن  به آن شیوه ی خاص "تونال" را اشباع می کند و باعث لبریز شدن آن می شود. می دانی که توجه "تونال"  باید به آفریده هایش معطوف باشد و در واقع همین توجه است که در درجه ی اول نظام جهان را می آفریند؛ در نتیجه "تونال" برای حفظ جانش باید مراقب عناصر آن نیز باشد و بویژه باید بینش جهان را بعنوان مناظره درونی تقویت کند و سرپا نگه دارد
دون خوان توضیح داد که در این رابطه وضعیت انگشتان اصلا اهمیتی ندارد و تنها مسئله ی قابل ملاحظه این است که چگونه با انقباض انگشتان به طرق گوناگون و غیر عادی توجه به بازوها جلب شود، و مهم شیوه ای است که چشم ها بدون آنکه روی چیز خاصی متمرکز شوند عناصر بیشماری از دنیا را مشاهده کنند بی آنکه تصور روشنی از آنها داشته باشند. او اضافه کرد که در آن حالت چشم ها قادر هستند جزئیاتی را که در دید عادی بسیار زودگذر است را انتخاب کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر