روشی برای متوقف کردن گفتگوی درونی:
20- شکار معتقد:
کاستاندا
توضیح داد که نقطه شروع باورهای ما معمولاً چیزی است که هنگامی که بچه بودهایم شخصی با گفتاری آمرانه و یا متقاعدکننده به ما گفته است پیش از آنکه ما فهرست تجربیات خودمان را مورد ارزیابی قرار دهیم. و یا اینکه ناشی از تبلیغات زیادی است که بشر امروزی درمعرض آن قرار دارد. غالباً آنها از طغیانهای احساسی عمیق و ناگهانی ناشی میشوند مانند کسی که مورد شکنجه کسانی قرار دارند که به خودشان اجازه دادهاند که با شستشوی
مغزی شوند. کیفیت این باورها منحصراً اشتراکی است.
در بطن هر یک از اعمال، عادات و واکنشهای ما، باورهای پنهانی وجود دارد. بنابراین نخستین گام در مسیر معرفت این است که لیستی از تمام چیزهایی که باورهایمان را بر مبنای آنها قرار دادهایم تهیه کنیم.
پیشنهاد کرد که دفترچه جدیدی را به این تمرین اختصاص دهم، که بتوانم تمام باورهایم را درآن بنویسم. مطمئنم ساخت که این تمرین میتواند به من کمک کند تا نقشهای از انگیزهها و وابستگیهایم تهیه کنم.
گفت که: « در هر مورد باید سرچشمه باورهایت را پیدا کنی، و آنالیز ژرفی روی هر کدام انجام دهی. تعیین کن چرا و چگونه ایجاد شده است، قبل از آن چگونه بوده است، چه احساسی داشتهای و به چه میزان باورت در طول زمان تغییر کرده است. هدف از این تمرین مورد قضاوت قرار دادن موضوعات نیست، بلکه هدفش روشن ساختن مطالب است. این تمرین "شکارکردن معتقد" نام دارد
».
پیش بینی کرد که نتایج این تمرین میبایست که مرا از باورهای دست دومم آزاد سازد و تاکیدکرد که در دنیای ساحران تنها تجربیات مستقیم صحیح هستند.
بعد
از دو هفته لیستم کامل شد و در این مدت متوجه بعضی از باورها در وجود خودم شدم که
عمدتا عجیب، متناقض و اشتباه بودند. کارلوس کاستاندا گفت که تا همینجا بس است. سپس پیشنهاد کرد که یکی از مهمترین باورهایم را که به عنوان پایهای برای دیگر باورهایم عمل میکند، انتخاب کنم و برای لحظهای به آن باور نداشته باشم. باید این کار را با بقیه باورهایم، بر اساس درجه اهمیتشان انجام میدادم.
وقتی که چهره مبهوتم را دید، افزون ساخت که: " مطمئن باش سخت نیست و علاوه بر این به باورت آسیبی نمیرساند. به خاطر داشته باش که این تنها یک تمرین است.
ساحران توانایی دستکاری الگوهای ذهنیشان را باورکردن بدون باور داشتن مینامند. آنها این هنر را تا جایی کامل کردهاند که میتوانند با هر ایدهای صمیمانه زندگی کنند، عشق بورزند و آن را دور اندازند بدون هیچ پشیمانی.
هدف لیست باورهایت این است که ما را از فشار قضاوتهایمان آگاه سازد. ما تقریباً تمام انرژیمان را در نگهداری تصویری از دنیا هدر میدهیم، و آن را بهوسیله پیشنهادات هوشمندانه یا ناهوشمندانه انجام میدهیم.
هنگامی که یک شاگرد از آن زندان آزاد شد، او حس میکند که در دنیایی از صلح و سکوت غوطهور است. مهم نیست که حرف میزند، اشاره میکند، گریه میکند و یا مدیتیشن انجام میدهد،آن احساس باقی میماند.
جادوی لیست کردن این است که بر اساس مولفههای لیست حرکت کنیم. هنگامی که لیست را مرور میکنیم، هنگامی که درمییابیم قطعات گم شدهای وجود دارد، کل الگو فرو میریزد. .............. یک پارامتر را تغییر میدهید ناگهان دری باز میشود که ممکن است دیواری جلوی آن باشد- و همه چیز تغییر میکند. ذهن فرو میریزد!
این چیزی است که به عنوان فعالیت بیش از حد گفتوگوی درونی تجربه می کنید. شما قبلاً به آن توجهی نکردهاید، اما اکنون میدانید که وجود دارد. روزی حضورش آنقدر سنگین میشود که شما مجبورید کاری در مقابل آن انجام دهید. آن روز از بودن به شکل انسان معمولی متوقف میشوی و تبدیل به یک ساحر میشوی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر