۱۳۹۴ آبان ۲۹, جمعه

آناپاناستی (آگاهی از تنفس)

سکوت درون با استفاده از مراقبه(مدیتیشن)
آناپاناستی:
(توضیح آغازین: هر چند که این تمرین در اصل برای تمرکز ذهن طراحی شده است ولی آنچه که خواه ناخواه پیش خواهد آمد، توانایی کنترل و تسلط بر ذهن و نتیجتا تعلیق جریان افکار خواهد بود که هدف اصلی ماست.)
 بودا روش های متنوعی برای تمرکز ذهن تجویز کرد که هر یک مناسب افراد به خصوصی بود که برای آموزش به نزد او می آمدند. مناسب ترین روش مکاشفه واقعیت درونی، یعنی همان روشی که بودا خود انجام می داد عبارت است از "آناپاناستی" به معنی "آگاهی از تنفس".
تنفس موضوعی است برای تمرکز که به آسانی در اختیار همه قرار دارد، زیرا همه ما از لحظه تولد تا هنگام مرگ، نفس می کشیم. تنفس موضوعی است جهت مراقبه که عموما در دسترس و قابل قبول است.  برای شروع به بآوانا، مراقبه گران می نشینند، با وضعیتی راحت، پشتی صاف به خود می گیرند و چشمهای خود را می بندند. باید در اتاق ساکتی باشند تا حواس شان پرت نشود. با روی نمودن از دنیای برون به دنیای درون، در می یابند که آشکارترین فعالیت، عمل نفس کشیدن است؛ پس توجه خود را به این موضوع معطوف می سازند: هوایی که از بینی آنها وارد و خارج می شود.
این موضوع تمرین تنفسی نیست، بلکه تمرین آگاهی است . سعی در این نیست که تنفس را کنترل کنیم، بلکه باید تلاش کنیم که نسبت به تنفس، همان شکل طبیعی اش، آگاه بمانیم: نفس بلند مدت یا کوتاه، عمیق یا سطحی، نفس سخت یا نرم. شخص باید تا آنجا که می تواند توجهش را بر نفس خویش معطوف دارد و نگذارد که هیچ نوع آشفتگی، زنجیره آگاهی را قطع کند.
هنگام مراقبه، بلافاصله در می یابیم که این کار تا چه اندازه دشوار است. به محض آن که تلاش می کنیم ذهن را بر تنفس متمرکز کنیم، به فکر دردی در ساق پا می افتیم. به محض آن که سعی می کنیم تمامی افکار آشفته را سرکوب کنیم، هزار فکر و خیال به مغزمان خطور می کند: خاطرات، نقشه ها، امیدها و ترس ها. یکی از این ها توجه ما را جلب می کند و بعد از مدتی می فهمیم که در کل از توجه به نفس غافل مانده ایم. دوباره با قصدی تازه شروع می کنیم و باز بعد از مدتی کوتاه پی می بریم که بدون آنکه متوجه باشیم، ذهن از دستمان گریخته است.
در اینجا چه کسی تحت کنترل است؟ به محض آنکه شخص شروع به تمرین کند، به زودی آشکار می شود که در حقیقت، ذهن خارج از کنترل است. همانند بچه لوسی که به سمت یک اسباب بازی می رود، از آن خسته می شود و به بازیچه دیگر و دیگری رو می کند، ذهن هم مدام از این فکر به آن فکر می پرد و از واقعیت می گریزد.
این عادتی است که با ذهن عجین شده است؛ عادتی که در تمام عمر برقرار است، اما وقتی شروع به کاوش ماهیت حقیقی خود کنیم، باید این گریز ذهنی متوقف گردد. باید الگوی عادتی ذهن را تغییر دهیم و بیاموزیم که در واقعیت بمانیم. و این کار را با تمرکز بر تنفس خود شروع می کنیم. وقتی متوجه شدیم که ذهن برای خودش پرسه می زند، با صبر و آرامش، آن را سر جایش بر می گردانیم. اگر موفق نشدیم، دوباره و دوباره تلاش می کنیم. بدون دلسردی، بدون تنش و در حال تبسم این تمرین را تکرار می کنیم. باید بدانیم که عادت یک عمر، در عرض چند دقیقه عوض نمی شود. این کار نیازمند تمرین مداوم و پی در پی و نیز شکیبایی و آرامش است. این است روشی که با آن آگاهی از واقعیت را به منصه ظهور می رسانیم. تلاش درست و نیک چنین است.
بودا چهار نوع تلاش درست و نیک را توصیف کرده است:
1- جلوگیری از بروز حالات شرورانه و نادرست؛
2- ترک این حالات در صورت بروز آنها؛
3- ایجاد حالات سودمندی که قبلا وجود نداشته اند؛
4- حفظ این حالات و ایجاد شرایط رشد و پرورش آنها تا مرحله کمال.

 با تمرین آگاهی از تنفس، به این چهار تلاش درست و نیک عمل می کنیم. می نشینیم و بدون دخالت اندیشه و فکر، توجه خود را بر روند تنفس معطوف می سازیم. با انجام این کار، حالت سودمند خودآگاهی را آغاز و حفظ می نماییم و از آشفتگی ذهنی، حواس پرتی و از دست دادن بینش و واقعیت پرهیز می کنیم. اگر فکری به ذهنمان آمد، به دنبال آن نرفته بلکه توجه خود را دوباره به تنفس معطوف می سازیم. به این ترتیب توانایی ذهن را در تمرکز بر یک موضوع واحد پرورش داده و در برابر انحراف ذهنی مقاومت نشان می دهیم. اینها دو خصوصیت اساسی عمل تمرکز می باشد.
مشاهده تنفس همچنین وسیله است برای آرامش جسم، عمل به آگاهی درست و نیک، زندگی در حال، و رهایی از اشتیاق ها، بیزاری ها، نادانی ها و منفی گرایی ها. تمرکز بر تنفس می تواند ما را یاری دهد تا هر آنچه را که از خویشتن نمی دانیم کشف کنیم و هر آنچه ناخودآگاه است را وارد آگاهی خود کنیم. ممکن است در حین این تمرین، تجربیات غیرمعمولی را داشته باشید: مثلا دیدن نور یا صحنه هایی با چشم بسته یا شنیدن اصوات غیرعادی. تمام این تجربیات فراحسی صرفا نشانگر آن هستند که ذهن به سطح متعالی شده ای از تمرکز دست یافته است. این پدیده ها فی نفسه هیچ اهمیتی ندارند و نباید به آنها توجه کرد. موضوع آگاهی همچنان باید تنفس باقی بماند و باقی چیزها تنها مایه پریشانی ذهن خواهد بود. این تجربیات فراحسی بیانگر پیشرفت ما در مسیر می باشد ولی چسبیدن به آنها باعث توقف پیشرفت خواهد شد.
در نهایت آنچه که در مورد این تمرین باید بدانیم این است که با وجود ساده بودن کاری بسیار سخت است و باید نسبت به موانع سر راه آگاه بود و هرگاه که شکست خوردیم، بی آنکه دچار یاس، ناامیدی و خشم شویم دوباره شروع کنیم و ذهنمان را بر تنفس متمرکز کنیم.
 برگرفته از کتاب "هنر زندگی(ویپاسانا)"، اثر ویلیام هارت



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر