۱۳۹۴ آذر ۲۰, جمعه

رهایی از دانستگی _ قسمت اول(مقدمه)

سکوت درون با روش کریشنا مورتی

گزیده ای از مقدمه پروفسور دیوید بوهم برای کتاب رهایی از دانستگی، اثر کریشنا مورتی

مراقبه به معنای سنجش و بازتابانیدن، به موازات محدود و متمرکز کردن توجه نسبت به آن چیزی است که عملا در حال وقوع است، یعنی آنچه انسان در حال انجام آن است. انسان این عمل را بدون انتخاب و انتقاد و قبول یا رد آنچه که در حال وقوع است انجام می دهد و همه این ها به موازات واکنش هایی نسبت به معنای آنچه که انسان در حال فراگیری درباره فعالیت تفکر است روی می دهد(احتمالا این مانند خواندن کتابی است که صفحات آن، با تقلا و زور و بی نظمی گرد هم آورده شده باشد و به جای صرفا سعی در دریافتن مفهوم و محتوای گیج و مغشوش آن با خواندن، هرگز آگاهی خود را نسبت به این بی نظمی صفحات نیز از دست ندهد).
کریشنا مورتی مشاهده کرده است که نفس عمل مراقبه، نظمی به فعالیت تفکر می بخشد، آن هم بدون مداخله خواسته، انتخاب، تصمیم گیری و نیز بدون مداخله رفتار «متفکر». به موازات رخ دادن چنین نظمی، شلوغی و هرج و مرجی که پس زمینه همیشگی خودآگاهی ما هست، محو و معدوم شده و ذهن به طور کلی آرام می گیرد(تفکر ضروری تنها وقتی بر می خیزد که برای بعضی مقاصد واقعی و سالم مورد نیاز باشد و سپس متوقف می شود تا اینکه دوباره نیاز آن حس شود).
کریشنا مورتی می گوید که در این سکوت چیزی تازه و خلاق اتفاق می افتد، چیزی که نمی تواند در قالب واژه بیان شود، اما این سکوت دارای اهمیت فوق العاده ای برای کل زندگی است، بنابراین او سعی ندارد به طور شفاهی ارتباط برقرار کند، بلکه او این مسئله را از اشخاصی که علاقه مندند به طور مستقیم موضوع «مراقبه» را از طریق توجه عمل نسبت به طبیعت تفکر کشف کنند، جویا می شود.
به هر جهت بدون سعی در بررسی کردن و غور به درون معنای ژرفتر مراقبه، انسان می تواند بگوید که مراقبه با معنایی که کریشنا مورتی از آن استنتاج می کند قادر است نظمی به تمامی فعالیت ذهنی ببخشد، و ممکن است این عاملی کلیدی باشد در تحقق بخشیدن و پایان دادن به تمامی رنج و اندوه، بدبختی، هرج و مرج و اغتشاش و آشفتگیی که در طول همه اعصار سهم و سرنوشت نوع بشر بوده است، سرنوشتی که هنوز بدون وجود چشم انداز تغییری اساسی برای آینده ای قابل پیش بینی، به طور کلی ادامه دارد.
کریشنا مورتی دائما بر این امر که او به هیچ وجه یک مرشد نیست تاکید دارد. او کشف هایی کرده است و به سادگی بیشترین سعی خود را دال بر در دسترس قرار دادن این کشفیات برای همه آن اشخاصی که قادر به گوش دادن هستند، کرده است. کار او شامل ارائه یک سری نظریه نمی شود. او تکنیک یا شیوه ای به منظور دست یافتن به ذهنی ساکت، پیشنهاد نمی کند. هدف او وضع هیچ نوع شیوه نوین عقیدتی و مذهبی نیست، بلکه این امر به هر یک از ما انسان ها بستگی دارد که دریابیم، آیا قادریم آنچه را که کریشنا مورتی «توجه» می نامد، خود کشف کنیم و از آن به بعد به کشفیات تازه ای نیز که خود، به آنها دست یافته ایم برسیم؟(رهایی از دانستگی _ ص13)


گزیده ای از مقدمه دیدنِ ندیدن _ عیسی جلالی
کریشنا مورتی هم مانند ذن گرایان و اندیشه شناسان، از فعالیت بی جا و بی موقع و نادرست فکر، ناراضی است. توصیه معروف «خودت را بشناس» در بخشی از کارهای کریشنا مورتی به صورت یک نوع مراقبه در می آید، یعنی به نفس فعالیت اندیشیدن «توجه کن». یکی از خدمات مهم کریشنا مورتی، درک صحیح از مراقبه است. کسانی که در زمینه آن تحقیق و تجربه دارند می دانند که دو نوع مدیتیشن یا مراقبه اساسی داریم. یکی مراقبه با چشم باز و تمرکز روی یک شیء یا نقطه، و دیگری مراقبه با چشم بسته و تکرار یک واژه به عنوان مانترا مانند T.M .اما از نظر کریشنا مورتی زندگی خودش مدیتیشن است و مدیتیشن کردن، زندگی کردن است و به جای «مانترای کلمه ای» توجه کردن به زندگی، خودش مدیتیشن کردن است، یعنی هر جا که ما بتوانیم به بی موردی و بی موقعی فکر، توجه کنیم، به نوعی مراقبه و مدیتیشن مشغول بوده ایم و نتیجه آن معطوف کردن توجه به زندگی است و این شبیه همان چیزی است که «دون خوان» متوقف کردن زمان می نامد. مقصود کریشنا مورتی و دون خوان از زمان، فکر و خاطرات گذشته و تخیلات آینده است(موضوع تاریخچه شخصی در نظریات دون خوان). رهایی از دانستگی، ص19


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر