۱۳۹۴ دی ۱۰, پنجشنبه

آنامالای سوامی _ مدیتیشن بر خویش


وقتی که می‌گویم , " بر خویش مدیتیشن کنید "
از شما می خواهم که خویش باشید نه اینکه
درباره‌اش فکر کنید . از آنچه که وقتی که فکرها
متوقف می‌شوند , هشیار باشید . از آگاهی ,
هشیار باشید که منشاء همه ی فکرهای شماست .
آن آگاهی باشید . احساس کنید که این آن چیزی
است که واقعاً هستید . اگر که اینکار را بکنید ,
آنگاه بر خویش مراقبه کرده‌اید . اما اگر که نمی‌توانید
بر آن آگاهی , استوار بمانید , چونکه امیال تان ( Vasanas )
بسیار قوی و بسیار فعال هستند , مفید این است
که فکر "من خویش هستم ; من همه چیز هستم "
را حفظ کنید . اگر که بدین طریق مدیتیشن کنید ,
آن وقت با امیال که خود - هشیاری شما را مسدود
می‌کنند اشتراک مساعی نمی‌کنید . اگر که با آن‌ها
همکاری نکنید , دیرتر یا زودتر محکوم به رفتن هستند .
اگر این متد شما را جذب نمی‌کند , پس فقط ذهن
را با تمامی توجه , خیره شوید . هر زمانی که ذهن
سرگردان می‌شود از آن هشیار باشید . بنگرید که
چگونه فکرها با یکدیگر مرتبط هستند و بنگرید که
چگونه این شبه که ذهن نام دارد , همه ی فکرهای تان
را حفظ کرده می‌گوید که " این فکر من است ."
راههای ذهن را بدون آنکه به هیچ وجهی خود را با
آن هویت دهید خیره شوید . اگر که به ذهن خود
توجه کامل بدون دلبستگی را مبذول کنید شروع می‌
کنید به درک کردن پوچی همه ی فعالیت‌های ذهنی .
به ذهن خیره شوید که به اینجا و آنجا سرگردان
می‌شود , به جستجوی مسائل یا تصورات بی‌فایده
و غیر ضروری که در نهایت فقط بدبختی برای خود
خلق می‌کند می‌رود . نگریستن به ذهن , به ما
شناختی از گذار داخلی اش را می‌دهد . او به ما
ابزاری برای منفصل باقی ماندن از همه ی فکرهای مان
می‌دهد . بطور قطع اگر که به اندازه ی کافی سخت
کوش باشیم , این به ما توانایی باقی ماندن به
مثابه ی آگاهی غیر متأثر از افکار فانی را می‌دهد .

آنامالای سوامی
Annamalai Swami


مولانا _ دوش دیوانه شدم


دوش ديوانه شدم عشق مرا ديد و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هيچ مگو
گفتم اي عشق من از چيز دگر مي ترسم 
گفت آن چيز دگر نيست دگر هيچ مگو

مولانا

۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه

سعادت _ دیپاک چوپرا


اگر که می‌خواهی به یک حالت سعادت دست یابی , بنابراین به ورای هوای نفس و گفتگوی درونیت برو .تصمیم بگیر تا نیازبه کنترل کردن , نیاز به تائید شدن و نیاز به قضاوت کردن را ترک کنی . این‌ها سه چیزی هستند که نفس همواره در حال انجام آنهاست . این خیلی مهم است که هر بار که بالا بیایند , از آن‌ها آگاه باشی .
دیپاک چوپرا

If you want to reach a state of bliss, then go beyond your ego and the internal dialogue. Make a decision to relinquish the need to control, the need to be approved, and the need to judge. Those are the three things the ego is doing all the time. It’s very important to be aware of them every time they come up.
Deepak Chopra

۱۳۹۴ دی ۸, سه‌شنبه

نیروی حال _ قسمت هشتم و آخر(توجه به فضای خالی و احساس یگانگی کردن)

راهی به سوی سکوت درون

توجه به فضای خالی و احساس یگانگی کردن
از آنجا که صدا بدون سکوت نمی تواند معنی داشته باشد، اشیاء نیز بدون "خلاء" یا فضای خالی نمی توانند موجود باشند. دانشمندان پی برده اند که همه چیز از خلاء بوجود آمده است و طبق جمله ای از هارت سوترا در یکی از باستانی ترین متون بودایی، "جوهره همه چیز، تهی است". اگر فضای خالی بین اتم ها را نادیده بگیریم و آنها را در کنار یکدیگر قرار بدهیم، از بدن انسان تقریبا هیچ باقی نمی ماند، و می توان با تقریب گفت که انسان تقریبا هیچ است! می توان فضا و سکوت بیرونی را معادل فضا(آگاهی) و سکوت درونی دانست که آرام، پایدار، متعادل، خلاق و بی نهایت زاینده هستند. پس بدیهی است کسانی که خود را با فرم مادی هویت می بخشند همواره در حالتی از ترس، عدم تعادل و آشفتگی به سر می برند. شما نمی توانید همزمان هم فکر کنید و هم از فضای خالی(خلاء) بیرونی نیز آگاه باشید. در نتیجه توجه خود را از اشیاء بگیرید و به فضای خالی(خلاء) معطوف کنید، به آن فکر نکنید بلکه احساسش کنید. در حین این کار تغییری در آگاهی شما رخ می دهد. زیرا همزمان که توجه خود را از اشیاء به خلاء معطوف می کنید، همتایان درونی آن یعنی سوژه های ذهنی نیز جای خود را به سکوت درونی می دهند. همه چیز از هیچ آغاز و در هیچ نیز پایان می یابد.

یکی از دستاوردهای علم امروزی کشف این نکته است که مشاهده کننده از مشاهده شونده جدا نیست و هر دو در حالت یگانگی به سر می برند و این چیزی است که از هزاران سال پیش شناخته شده بوده است. در جهانی زندگی می کنیم که مخلوق ذهن خود ماست و اگر جدایی بین مخلوقات دیده می شود باز هم توهمی است که زاده ذهن خود ما می باشد. هنگامی که بتوانیم این یگانگی بین همه کس و همه چیز را احساس کنیم، آن موقع است که دیگر احساساتی چون خشم، تنفر، لذت، خوبی و بدی و... وجود نخواهند داشت و تضادها رنگ خواهند باخت و ذهن با از دست دادن این ابزارهایش، دیگر امکانی برای دخالت مخرب خود در آگاهی ما نخواهد داشت و ما به تجربه هستی و حضور در لحظه حال موفق خواهیم شد.


پایان

۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

نیروی حال _ قسمت هفتم(مشاهده بر تنفس و هنر گوش کردن)

راهی به سوی سکوت درون

مشاهده بر تنفس و هنر گوش کردن

مشاهده بر تنفس نیز راهی دیگر برای متوقف کردن ذهن است. این روش مخصوصا هنگامی که مورد حمله اضطراب و تنش قرار گرفته اید و توقف ذهن بسیار سخت می شود، کارایی دارد. چشمان خود را ببندید، خود را غرق در نور ببینید، نفس عمیقی بکشید و توجه تان را به دم و بازدم خود معطوف کنید. همراه با تنفس مشاهده کنید که چگونه نور وارد بدن تان می شود و تمام آن را پر می کند و بدن شما نورانی می شود. سپس کم کم به احساسی که به شما دست می دهد متمرکز شوید. حالا توجه شما مجددا به جسم تان متمرکز شده است و تسلط ذهن بر شما از بین رفته است و دیگر نیازی به این تصاویر خیالی ندارید و نباید به آنها وابسته شوید.
اگر می خواهید که از ذهن تان خلاقانه استفاده کنید، بهتر است که آگاه و بی فکر باشید. برای چند لحظه فکر کردن را متوقف کنید و به جای آن توجه تان را به بدن و میدان انرژی درون تان معطوف کنید و از آرامش و ثبات آن آگاه شوید. حال وقتی فکر کردن را از سر می گیرید، افکاری بسیار تازه و خلاقانه خواهید داشت. به این ترتیب دیگر فقط با سرتان فکر نمی کنید، بلکه با تمام بدن تان فکر می کنید.
هنر گوش کردن: وقتی که با کسی حرف می زنید فقط با ذهن تان گوش ندهید بلکه با تمام بدن تان بشنوید. میدان انرژی درون بدن تان را در حال گوش کردن احساس کنید. این امر توجه شما را از تفکر دور می کند و فضایی آرام ایجاد می نماید که شما را قادر می سازد بدون دخالت ذهن و حقیقتا گوش کنید و به شخص مقابل نیز فضای بودن می دهید.
به دنبال سکوتی باشید که صداها از آن ناشی می شوند و دوباره به آن باز می گردند. بیشتر به سکوت توجه کنید تا صداها. توجه به سکوت بیرون باعث به وجود آمدن سکوت درونی و آرام گرفتن ذهن می شود. هر صدایی از سکوت متولد می شود و دوباره در آن می میرد و در مدت زندگی اش با سکوت احاطه شده است. سکوت باعث می شود صدا زندگی بیابد. سکوت بخش ابراز نشده و لاینفک هر صدایی است، هر نت موسیقی و هر ترانه و واژه ای. ابراز نشده در این دنیا به شکل سکوت وجود دارد. به همین علت است که گفته شده است هیچ چیز در این دنیا بیشتر از سکوت به خدا شبیه نیست. تمام کاری که شما باید انجام دهید این است که به آن توجه کنید. حتی در طول یک گفتگو نیز می توانید نسبت به وقفه های بین واژه ها و سکوت هایی هر چند کوتاه بین جملات آگاه شوید. در حالی که این کار را انجام می دهید، آرامش درون شما رشد می کند. شما نمی توانید به سکوت توجه کنید بدون اینکه همزمان در درون تان آرام باشید. سکوت بیرون و آرامش درون.


ادامه دارد...

۱۳۹۴ دی ۶, یکشنبه

۱۳۹۴ دی ۵, شنبه

نیروی حال _ قسمت ششم(بخشیدن، و توجه به بدن و انرژی درونی)

راهی به سوی سکوت درون

بخشیدن و توجه به بدن و انرژی درونی

نکته دیگر، بخشیدن است. سرشت حقیقی ذهن عدم بخشش است. ذهن همواره به دنبال راه هایی برای ایجاد تنش و تضاد است و از این رو نمی تواند ببخشد. ولی شما می توانید ببخشید. بخشش یعنی رها کردن احساس نارضایتی و افسوس. زمانی که متوجه شوید که این حس نارضایتی هیچ فایده ای به جز قوی تر کردن حس دروغین از خود ندارد، بخشش به صورت خود به خود اتفاق می افتد. بخشش همچنین به معنای عدم مقاومت به زندگی و اجازه دادن به جریان زندگی در شماست و نقطه مقابل بخشش، درد و رنجی است که بیماری و جریان محدودی از زندگی را به همراه دارد.
اگر توجه تان را تا آنجا که ممکن است به بدن و انرژی درونی تان معطوف کنید، به حال متصل می شوید. به این شکل دیگر خود را در دنیای بیرونی گم نمی کنید و همچنین دیگر در ذهن تان نیز گم نمی شوید. افکار، احساسات، ترس ها و اشتیاق ها ممکن است تا حدودی وجود داشته باشند، اما بر شما چیره نمی شوند. هر چه آگاهی شما بیشتر به  بدن و انرژی درونی تان متمرکز باشد، فرکانس ارتعاش شما نیز بالاتر خواهد رفت و نور شما نیز درخشان تر خواهد شد. آگاهی از وجود درونی همچنین موجب افزایش قدرت سیستم دفاعی بدن و کند شدن روند پیری می شود. با رهایی از اسارت ذهن، توجه شما از بودن در بیرون از بدن، به درون بدن و لحظه حال معطوف خواهد شد و جسم فیزیکی شما نیز احساس سبکی، شفافیت و سرزندگی بیشتری می نماید و گذشت زمان کمترین اثر را بر ظاهر و باطن شما خواهد داشت.


ادامه دارد...

۱۳۹۴ دی ۴, جمعه

نیروی حال _ قسمت پنجم(عدم مقاومت و زندگی در زمان حال)

راهی به سوی سکوت درون

عدم مقاومت و زندگی در زمان حال

درد نتیجه مقاومت ما در برابر چیزی است که در زمان حال جریان دارد. این مقاومت در سطح فکر به شکل قضاوت و در سطح احساس نیز نوعی حس منفی می باشد. شدت درد و رنج شما نیز به میزان مقاومت شما به آن لحظه وابسته است و خود این امر نیز بستگی به این دارد که شما تا چه حد اسیر ذهنیت تان هستید. عدم مقاومت در زندگی همان وضعیت آرامش، راحتی، روشنی و سعادت است. پذیرش و تسلیم کردن خود به آنچه که در لحظه حال در جریان است، بی آنکه در مورد آن وضعیت قضاوت و مقاومتی بکنیم، ما را در لحظه حال قرار می دهد و در این حالت(بی زمانی ناشی از بودن در لحظه حال) هیچ رنج و احساس منفی ای قدرت بقا نخواهد داشت. ذهن نسبت به زمان حال از خود مقاومت نشان می دهد زیرا که بدون زمان قدرت و کنترل خود را بر ما از دست می دهد. بدون گذشته و آینده زمانی وجود ندارد و ذهن نیز بدون زمان وجود ندارد. اگر می خواهید از رنج رهایی یابید پس دست از مقاومت کردن و پرسه زدن در گذشته و آینده بردارید و در زمان حال زندگی کنید. صوفیان جمله معروفی دارند که می گوید: «صوفی بنده دم است». مولانا شاعر بزرگ و استاد صوفیان می گوید: «گذشته و آینده چهره خدا را از ما پنهان می کنند، پس باید که هر دو را در آتش سوزاند".
البته در اینجا منظور ما از زمان، همان "زمان روانشناختی" است و نه "زمان ساعتی". ما نیاز داریم که در امور روزمره خود از زمان برای تعیین وقت بیدار شدن، گذاشتن قرار ملاقات، رفتن به سر کار و... استفاده کنیم و این اجتناب ناپذیر است و ما از آن به عنوان "زمان ساعتی" یاد می کنیم. اما آن چه که باید خود را از آن رها کنیم "زمان روانشناختی" است که همان هویت یافتن با گذشته(خاطرات) و فرافکنی در آینده(احتمالات) است. برای اینکه بدانید آیا در زمان روانشناختی غرق شده اید یا نه، از خودتان بپرسید که آیا در کاری که انجام می دهم لذت، راحتی و روشنی وجود دارد؟ اگر جواب منفی است پس شما درگیر زمان روانشناختی هستید. در اینصورت توجه خود را از نتیجه انجام آن کار، به چگونگی انجام آن کار تغییر دهید. هنگامی که خود را از وسوسه و وابستگی به نتیجه کار رها کنید، لذت "هستی" در هر چیزی که انجام می دهید جریان می یابد.
یکی دیگر از راه های رسیدن به سکوت درون قرار گرفتن در وضعیت حضور است. وضعیت حضور به معنای حفظ آگاهی و هشیاری نسبت به زمان حال و شاهد بودن بر ذهن است. به عنوان یک تمرین چشمان خود را ببندید و با خود بگویید "نمی دانم فکر بعدی که به سراغم می آید چه خواهد بود؟". گوش به زنگ بایستید و منتظر فکر بعدی باشید، درست مانند گربه ای که دم سوراخ موش به کمین نشسته است. تا زمانی که در حالت حضور شدیدی باشید هیچ فکری به سراغ شما نمی آید. اما در عین حال بسیار هشیار و آماده نیز هستید. لحظه ای که آگاهی شما از سطح خاصی پایین تر بیاید، افکار حمله ور می شوند و شما دوباره وارد زمان می شوید.

ادامه دارد...

۱۳۹۴ دی ۲, چهارشنبه

نیروی حال _ قسمت چهارم(عملکرد ذهن)

راهی به سوی سکوت درون

 عملکرد ذهن
فکر تنها یک ابزار است. ذهن وجود دارد تا برای کارهای خاص استفاده شود و زمانی که کار مورد نظر انجام شد، ابزار را به کناری می گذاریم و تا کار بعدی دیگر از آن استفاده نمی کنیم. باید بگویم حدود 80 تا 90 درصد افکار اغلب مردم نه تنها تکراری و بی فایده است، بلکه مضر هم می باشد و باعث اتلاق انرژی نیز می شود. به جز عده اندکی، همه مردم به جریان بی وفقه و زائد تفکر معتاد هستند و معتقدند که اگر جریان تفکرشان متوقف شود، خودشان هم متوقف می شوند، و این توهمی است که ذهن در ما به وجود می آورد تا بتواند بقای همیشگی خود و حالت چیرگی اش بر ما را تضمین کند. با توقف جریان افکار تنها چیزی که متوقف می شود خود ذهن است و در نتیجه آنچه که در مسیر رشد قرار می گیرد آگاهی ماست. در پلکان تکامل آگاهی، ذهن فقط یکی از پله ها است و ما نیاز داریم که برای تکامل بیشتر، از این پله فراتر برویم. باقی ماندن در این پله، فقط باعث نابودی ما خواهد شد. فکر بدون آگاهی نمی تواند وجود داشته باشد اما آگاهی به فکر احتیاجی ندارد. روشن بینی به معنای رفتن به ورای فکر است.
بی ذهنی، آگاهی بدون نیاز به فکر است و تنها به این روش می توان خلاقانه تفکر کرد زیرا فکر به تنهایی قدرتی واقعی ندارد. ذهن الزاما ماشین بقاست. در مقابل افکار دیگر حمله یا دفاع می کند، اطلاعات را ذخیره، جمع آوری و آنالیز می کند و این کاری است که در آن بی نظیر است اما به هیچ وجه خلاق نیست. هنرمندان بزرگ نیز به این نکته اشاره داشته اند که ایده ی خلاقانه آنها در شرایط سکوت ذهنی به ایشان الهام شده است.
ذهن تنها شامل فکر نمی شود بلکه شامل احساسات و هیجانات نیز می شود. احساسات و هیجانات بازتاب ذهن در جسم ما هستند و به صورت فعل و انفعالات شیمایی و تغییرات فیزیولوژی نمود پیدا می کنند. همواره شاهد احساسات و هیجانات درونی خود باشید بدون اینکه آنها را قضاوت کنید. اگر برای لحظاتی احساس خاصی برای مشاهده کردن وجود ندارد، توجه خود را معطوف میدان انرژی درون بدن تان و همچنین به لایه های عمیق تر کنید. این دری به سوی هستی است. خنثی کردن دردهای احساسی با ذهن غیر ممکن است زیرا ذهن خود بخشی از مشکل است و به این می ماند که پلیسی مامور تحقیق در مورد یک آتش سوزی شود در حالی که خودش عامل آتش سوزی بوده است!

ادامه دارد...

۱۳۹۴ دی ۱, سه‌شنبه

نیروی حال _ قسمت سوم(شاهد بودن و عدم قضاوت)

راهی به سوی سکوت درون

شاهد بودن و عدم قضاوت
 به عنوان اولین گام برای رهایی از تسلط ذهن، با دقت به صدای ذهنی خود گوش بدهید و توجه خاصی به الگوهای فکری تکراری داشته باشید. درست مانند فردی که شاهد ماجرا است، ناظر صدای ذهن تان باشید و این کار را بدون قضاوت کردن، انتقاد، سرزنش، تجزیه و تحلیل، مقاومت، کنترل و سرکوب انجام دهید، زیرا در غیر این صورت صدا دوباره ظاهر می شود. اگر در فکر و یا احساستان چیزی هست از آن آگاه باشید. اگر اکنون عصبانی هستید پس آگاه باشید که عصبانی هستید! اگر در حالت تدافعی، استدلال، حسادت، مباحثه، محق بودن، ترس، عشق، نفرت، درد، مرور خاطره، خیال پردازی و... هستید بر این احساس یا فکر خود آگاه باشید بدون اینکه بخواهید در مورد آن قضاوت و کنترلی داشته باشید. هنگام شاهد بودن بر صدای ذهن تان، وارد یک بعد جدید از آگاهی می شوید و متوجه "خود"ی عمیق تر که ورای فکر آشکار شده است می شوید. به این شکل فکر شما قدرت و استیلای خود را بر شما از دست می دهد و می توانید بلافاصله کنترل آن را در دست بگیرید، زیرا دیگر به ذهن به واسطه هویت یافتن با آن انرژی نمی دهید. این آغاز پایان تفکر زائد و غیرارادی است. هنگامی که یک فکر تسلیم می شود، نوعی عدم پیوستگی در جریان ذهنی را تجربه می کنید: وقفه یا شکافی به نام بی ذهنی. در ابتدا این وقفه ها کوتاه هستند و شاید چند ثانیه دوام داشته باشند، اما به تدریج طولانی تر می شوند.
زمانی که این وقفه ها رخ می دهند، ثبات و آرامشی خاص درون خود احساس می کنید و این آغاز وضعیت طبیعی یکسان بودن با هستی است. این حس آرامش و ثبات با تمرین عمیق تر می شود، در واقع دیگر هیچ پایانی برای عمق آن وجود ندارد. شما همچنین تجلی لذتی درونی و استوار را احساس می کنید که همان لذت بودن یا هستی است. شما همچنین به جای شاهد بر فکر بودن می توانید با متمرکز کردن توجه تان به زمان حال، در جریان ذهنی ایجاد وقفه کنید. کافی است تمام توجه خود را معطوف به لحظه دارید. این جوهره مراقبه یا مدیتیشن است.

ادامه دارد...

۱۳۹۴ آذر ۳۰, دوشنبه

سکوت _ کریشنا مورتی(نقل قول)

هیچ چیز برای سکوت
به جز خود سکوت
نیاز نیست.
سکوت خود آغاز و پایان خود است.
اتخاذ هیچ شیوه و وسیله ای به سکوت نمی انجامد
راه رسیدن به آن دیسیپلین و اعمال اراده نیست.
حقیقت این قضایا را دریاب
در آن صورت سکوت هست.
کریشنا مورتی

۱۳۹۴ آذر ۲۹, یکشنبه

نیروی حال _ قسمت دوم(تسلط ذهن)

راهی به سوی سکوت درون

اگر فقط خود را با چارچوبهای ذهنی تان بسنجید و هویت تان را به آن واسطه به دست آورید، صفحه ای مات از مفاهیم، برچسب ها، تصاویر، واژه ها، قضاوت ها و تعابیری را ایجاد کرده اید که تمام ارتباطات حقیقی را ناممکن می سازد. همه مسائل تبدیل به فاصله ای بین شما و خودتان، شما و همنوع تان، شما و سرشت تان، و شما و خدا می شود. این پرده ای از افکار است که توهم جدا افتادگی را ایجاد می کند و فراموش می کنید که ورای ظاهر فیزیکی و این فرم های از هم جدا افتاده، با همه ی آنها یکی هستید.
اگر از ذهن درست استفاده کنید ابزاری فوق العاده شگفت انگیز خواهد بود، اما در عمل این ذهن است که دارد از شما استفاده می کند و کنترل شما را در دست گرفته است و این یک بیماری است. یک راه برای پی بردن به این موضوع این است که سعی کنید به اختیار خود فکرتان را متوقف کنید. در این صورت متوجه می شوید که فقط برای چند لحظه قادر به این کار خواهید بود و بعد دوباره اختیار افکارتان را از دست می دهید! پس در حال حاضر این ذهن است که دارد از شما استفاده می کند و نه برعکس.
همواره یک یا چند صدا در ذهن ما وجود دارند که بی وقفه در حال گفتگو هستند. این صدا نظر می دهد، مشاهده می کند، قضاوت می کند، مقایسه می کند، شکایت می کند، دوست دارد، دوست ندارد و... این صدا الزاما در تناسب با وضعیت کنونی شما نمی باشد و مدام در گذشته و آینده نیز پرسه می زند. همچنین این صدا گاه با تصاویر و فیلم های ذهنی همراه می شود. این صدا حاصل ذهن شماست که توسط تاریخچه گذشته شما شرطی شده است و همه چیز را از دیدگاه گذشته قضاوت می کند و به نتایج کاملا نادرستی نیز دست می یابد که در تناسب با زمان حال نمی باشند.
چندان غیرمحتمل هم نیست که این صدا بدترین دشمن هر فرد باشد. بسیاری از افراد با یک شکنجه گر ذهنی زندگی می کنند که دائم به آنها حمله می کند، سرزنش شان می کند و انرژی حیات آنها را می دزدد. این، علت رنج و عدم شادی است و البته عامل بسیاری از بیماری ها نیز می باشد. خبر خوب این است که شما می توانید خود را از ذهن تان خلاص کنید و این تنها آزادی حقیقی است.

ادامه دارد...

۱۳۹۴ آذر ۲۸, شنبه

نیروی حال _ قسمت اول(مقدمه)

راهی به سوی سکوت درون

مقدمه
کتاب "نیروی حال" هر چند که مستقیما ارتباطی با ادیان بودایی ندارد ولی بسیار تحت تاثیر این آیین بوده و تقریبا دایرة المعارفی است از آنچه که تاکنون ادیان بودایی در باب "سکوت درون" و چگونگی نیل به آن گفته اند. اگر علاقه مند به یادگیری سکوت درون از دیدگاه ادیان بودایی هستید، خواندن این کتاب را که توسط عارف آلمانی، اکهارت تله، و با ترجمه زیبای خانم غزال رمضانی نگارش شده است، توصیه می کنم. آن چه که در این سری مقالات می آید چکیده ای از این کتاب فاخر و ارزشمند می باشد. ابتدا لیستی از روش ها را بیان می کنیم و سپس به اختصار هر یک از روش ها را توضیح می دهیم.

روش های رسیدن به "سکوت درون" یا "بی ذهنی":
1-      شاهد افکار و احساسات خود بودن
2-      مقاومت نکردن
3-      زندگی کردن و حاضر بودن در زمان حال
4-      بخشایش
5-      معطوف کردن توجه بر بدن و انرژی درونی
6-      مشاهده بر تنفس
7-      گوش کردن به دیگران با تمام وجود
8-      توجه به سکوت بیرون
9-      توجه به فضای خالی(خلاء)
10-   احساس یگانگی کردن بین مشاهده کننده و مشاهده شونده


هستی چیست؟ هستی ابدی است. تنها زندگی همیشه حاضر و فراتر از محدوده ی شکل ها و فرم ها. وجودی که تولد و مرگی در آن متبلور نیست. در هر حال هستی نه تنها ماورای همه چیز می باشد، بلکه در عمق همه چیز هم هست و به نوعی جوهره ای غیر قابل زوال و درونی محسوب می شود. این امر به این معناست که هستی در عمیق ترین لایه ی وجودی شما یا همان خود حقیقی تان قابل دسترس است. اما تلاش نکنید آن را با ذهن تا به دست آورید. سعی نکنید آن را درک نمایید. تنها زمانی می توانید درکش کنید که ذهن تان در سکوت باشد. زمانی که حاضر باشید(در زمان حال)، وقتی که تمام توجه و تمرکز شما معطوف به زمان حال باشد، هستی قابل احساس است. اما هرگز نمی توان آن را با ذهن یا عقل درک کرد. بازیابی مجدد آگاهی از هستی و پیوستن به حالت "احساس _ ادراک" همان روشن بینی است.
بزرگترین مانع در تجربه ی هستی، همسان دانستن خود با ذهن و عقل است که در نتیجه از فکر یک اجبار و اضطرار می سازد. ناتوانی در متوقف ساختن فکر، رنجی دهشت آور است. اما از آنجا که تقریبا همه ما از آن رنج می بریم، آن را ادراک نمی کنیم و به عنوان یک هنجار می پذیریم. این صدای ذهنی به ظاهر معصوم، مانع از این می شود که آرامش درونی که از هستی جدایی ناپذیر است را حقیقتا درک کنید. تفکر زائد یک "خود" دروغین ایجاد می کند که سایه ی ترس و رنج را در ذهن تان گسترش می دهد و توهم جدایی از هستی را ایجاد می کند. اما روشن بینی شامل وضعیت یکپارچه و یکی بودن می شود و در نهایت آرامش را به همراه دارد و پایانی است بر بردگی هولناک از تفکر زاد. و چه رهایی شگفت انگیزی است این!

ادامه دارد...

۱۳۹۴ آذر ۲۷, جمعه

گفتار خامت می کند _ مولانا

یک لحظه‌ات پر می‌دهد یک لحظه لنگر می‌دهد
یک لحظه صحبت می‌کند یک لحظه شامت می‌کند
یک لحظه می‌لرزاندت یک لحظه می‌خنداندت
یک لحظه مستت می‌کند یک لحظه جامت می‌کند
چون مهره‌ای در دست او گه باده و گه مست او
این مهره‌ات را بشکند والله تمامت می‌کند
گه آن بود گه این بود پایان تو تمکین بود
لیکن بدین تلوین‌ها مقبول و رامت می‌کند
تو نوح بودی مدتی بودت قدم در شدتی
ماننده کشتی کنون بی‌پا و گامت می‌کند
خامش کن و حیران نشین حیران حیرت آفرین
پخته سخن مردی ولی گفتار خامت می‌کند
دیوان شمس _ مولانا

۱۳۹۴ آذر ۲۵, چهارشنبه

رهایی از دانستگی _ قسمت ششم و آخر(نقل قولها)

سکوت درون با روش کریشنا مورتی

نقل قول هایی از کریشنا مورتی درباره سکوت درون:

·         فکر، با کیفیت عاطفی و احساساتی نهفته در آن، عشق نیست. فکر به طور حتم مانع تجلی عشق است. فکر ریشه در حافظه دارد، مبتنی بر خاطره است؛ و عشق چیزی جز از خاطره است... و تمام رنج ها و گرفتاری های انسان بدان جهت است که فکر نقش عشق را بازی می کند. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         ناآرامی و غیبت تنها هنگامی پایان می یابند که ذهن از طریق مشاهده نسبت به ناآرامی خود آگاهی پیدا کند. نه از طریق تلاش و ریاضت ذهن می گیرد و نه به وسیله کنترل یا دیسیپلین؛ اینها ذهن را بیشتر منگ، غیرهشیار و آشفته می نمایند. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         جهل نتیجه فقدان دانش نیست، بلکه نتیجه عدم آگاهی نسبت به خویش است. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         دانستگی مانع تجلی ناشناخته است. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         فکر نمود تجربه است، واکنش حافظه و خاطره است؛ و تا زمانی که فکر در کار است و دخالت می کند، تجربه کردن وجود ندارد؛ زیرا نفسِ وسیله، خود مانع تجربه کردن می گردد. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         فضیلت در قلب است، نه در ذهن. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         شناخت هنگامی ممکن است که شوق شناسایی و دریافت قلبی وجود دارد؛ و شکوفایی چنین شوقی در سکوت کامل ذهن است. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         ذهن خالق مسئله است و از اینرو خود قادر به حل آن نمی باشد... جوابی که ذهن برای مسئله پیدا می کند کاملا بی ارتباط با مسئله است... میل به یافتن پاسخ، مانع مشاهده مستقیم خود مسئله با یک ذهن ساکت و آرام می گردد... آنچه مهم است خود مسئله است و نه پاسخ آن... شناخت تنها با مشاهده مستقیم توسط یک ذهن ساکت و آرام میسر می گردد، جایی که با مسئله یکی می شویم و دیگر سوالی باقی نمی ماند. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         فکر و ایده از حافظه بر می خیزد... فکر واکنشی است به خاطرات موجود در حافظه... و خاطرات چیزی به جز لفظ، تصویر و سمبل ها نیستند. بدون لفظ، تصویر و سمبل، خاطره وجود ندارد. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی


·         ذهن خالق ترس است؛ و هنگامی که برای رهایی از آن به تجزیه و تحلیل ترس می پردازد باعث "خودجدایی" بیشتر شده و بنابراین ترسش تشدید می شود. تجزیه و تحلیل ایجاد مقاومت می کند و مقاومت نیز بر شدت ترس می افزاید. رهایی از ترس در نتیجه ارتباط و آمیزش است، نه در جدایی. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         فکر به عنوان عامل تلفیق و ایجاد سازش بین معلول ها یا نتیجه ها واجد ارزش است؛ ولی به عنوان ابزار و وسیله عمل فاقد ارزش می باشد. عمل یعنی انقلاب، یعنی حرکتی که منجر به دگرگون ساختن می شود، نه اینکه بین معلول ها و نتیجه ها تلفیق و سازش ایجاد کند. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         فکر در هر سطح و در هر زمینه ای باشد یک فعل و انفعال سطحی است؛ هرگز نمی تواند به عمق نفوذ کند، نمی تواند نهفته های در قضایا را دریابد. فکر نمی تواند به ماورای خود برود؛ هرگونه تلاش آن بدین منظور نیز به شکست و سرخوردگی اش می انجامد. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         ذهن خود عین اشتغال است. اگر ذهن اشتغالی نداشته باشد خودش هم وجود ندارد؛ اشتغال به اهانت ها و احترامات، به فضیلت ها و شهوات و هوس ها، به کار و گفتار، به انباشتن یا از دست دادن... و ترس از نبودن است که ذهن را بی قرار، در حرکت و فعال نگه می دارد... مرگ ذهن و اشتغالات آن آغاز سکوتی است، سکوت و آرامش کامل. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         در غیبت دانش و دانستگی، ذهن ساکت است، باز و بدون مرز است؛ و تنها در این کیفیت است که کشف و شهود ممکن است. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی

·         هیچ چیز برای سکوت به جز خود سکوت نیاز نیست؛ سکوت خود آغاز و پایان خود است. اتخاذ هیچ شیوه و وسیله ای به سکوت نمی انجامد. راه رسیدن به آن دیسیپلین و اعمال اراده هم نیست. حقیقت این قضایا را دریاب، در آن صورت سکوت هست. _ حضور در هستی، کریشنا مورتی