روشی برای متوقف کردن گفتگوی درونی :
1- بی عملی
"قاعده بی عملی
این است که دقیقا کار مخالف عادت یا عادتهایی را که داریم انجام دهیم. برای مثال
عادتهایی مثل سیگار کشیدن ما را می گیرند و به زنجیر می کشند. در عوض در بی عملی
همه راه ها گشوده اند... با بی عملی می توان از شر عادات روزمره خلاص شد و به
آگاهی دست یافت. کاستاندا با گفتن این جملات برخواست و شروع به عقب رفتن کرد، با
این کار فنی را به یاد آورد که دون خوان به او آموخته بود: یعنی با کمک آینه ای
عقب عقب راه رفتن. کاستاندا به ما گفت که برای آنکه این کار را راحت تر انجام دهد،
وسیله فلزی کوچکی ساخت(حلقه ای که مثل تاجی بر روی سر قرار می گرفت) و آینه را به
آن متصل کرد. بدینسان این کار را تمرین می کرد و دستهایش نیز آزاد بود. مثال های
دیگر برای فن بی عملی عبارت بودند از: کمربند را پشت و رو بستن و کفش ها را جابجا
پوشیدن. همه این فنون به منظور این هدف است که شخص را از کارهایی که در هر لحظه
انجام می دهد، آگاه کند... ویران کردن عادات روزمره امکانی است که ما برای دادن
احساسهای جدید به جسم داریم. جسم این را می داند... سپس کاستاندا چند بازی را که
تولتک های جوان ساعت ها تمرین می کنند برایمان وصف کرد و گفت: اینها بازی های بی
عملی است، بازی هایی که قواعد ثابتی ندارند، رفتار بازیکن پیش بینی نشدنی است و به
همین جهت هم باید بسیار دقت کنند. یکی از این بازی ها این است که به رقیب علائم
اشتباهی بدهیم. این یک بازی است که در آن باید طنابی را کشید. در این بازی سه نفر
شرکت می کنند و به دو دیرک و یک ریسمان نیاز دارند. ریسمان به شکم یکی از بازیکنان
بسته می شود و دو بازیکن دیگر باید دو انتهای ریسمان را بکشند و سعی کنند یکدیگر
را دادن علایم اشتباهی گمراه کنند. هر دو باید دقت بسیار کنند که وقتی یکی طناب را
می کشد دیگری هم همین کار را بکند و بازیکن بسته شده به چرخش نیفتد. فنون و بازی
های بی عملی دقت را را توسعه می دهند. می توان گفت که این تمرینها تمرکز دهنده
اند، زیرا تمرین کننده را وا می دارند تا از عملی که انجام می دهد کاملا آگاه
باشد. کاستاندا خاطرنشان کرد که پیری یعنی آدم در حلقه کامل عادات روزمره حبس شده
است."(نقل از کتاب طریقت تولتک
ها _ گفتگو با کارلوس کاستاندا).
« بیعملی » یکی از روشهای جمعآوری اقتدار است که در مقابل «
عمل » قرار دارد. « عمل » و « بیعملی » همچون سایر کلید واژهها در مکتب دون خوان
معنای خاصی را دربر میگیرند . عمل فعلی است که جهان را به گونهای متعارف برای
انسان شناسا عرضه میکند . در مقابل ، « بیعملی » فعلی است که ذات و عمق پدیدهها
را آشکار میکند . بیعملی روشی است برای « متوقف کردن دنیا » . به تعبیری بیعملی
اقدامی است که واقعیت متعارف و مرسوم میان آدمیان را میشکند و آنچه را که حقیقیتر
است ، محقق میسازد . مثال بسیار مشخص برای « عمل » ، « نگاه کردن» است ؛
مثال « بیعملی» ، «دیدن» است . یعنی وقتی جهان را به شیوه متعارف و معمولی نگاه
میکنیم ، « عمل » انجام میدهیم . در حالی که به هنگام « دیدن » ، « بیعملی »
انجام میدهیم.
دون خوان آموزش دهنده و معلم کارلوس کاستاندا رویداد تفسیرات
نا آگاهانه که با آن دنیا را در جهت بودش دستکاری می کنیم به منزله ی عمل نا
آگاهانه ولی فعال می بیند.شرط خاص این عمل استمراری است که با آن این امر را
راهبری می کنیم.برای آنکه بودش خویش را سر پا نگاه داریم عملی مداوم لازم است.هر
گاه به خویشتن اجازه دهیم که این فعالیت را حتی گاهی اوقات مسکوت بگذاریم آنگاه
تداوم دنیای ساختگی ما در خطر است.بدین ترتیب جای شگفتی نیست که ما حتی هنگامی که
می خواهیم عنصر خاصی از بودش را دور کنیم از عملمان صرف تظر نمی کنیم.
اگر در موقعیتی قرار بگیریم که قطعه سنگ خرد شده ای که بر سر راهمان
افتاده است و مانع ادامه رانندگی ما میشود کنار بزنیم به این فکر نمی افتیم
که فعالیت خلاقمان را نسبت به این سد به راحتی مسکوت گذاریم و مشکلمان را ریشه کن
کنیم بلکه از عمل جدید دیگری استفاده می کنیم تا آن را با وسایل و ابزار خرد کنیم
و از سر راه بر داریم.این عمل جدید از نظر کیفی تفاوتی با روشی فعال که ما با آن
تخته سنگ را بوجود آورده ایم ندارد. از آنجا که بر خلاف توهم ماست می توانیم
آنرا عملی متفاوت به حساب آوریم.طبیعی است که به این ترتیب انرژی خویش را
هدر می دهیم.راحت تر است که دست از عمل بر داریم زیرا آنگاه تخته سنگ ما محو می
شود.دون خوان این عمل نکردن را بی عملی می داند. یک فرزانه می داند که سنگ فقط به
علت عمل سنگ است.اگر بخواهد یک سنگ سنگ نباشد تنها کاری که باید بکند بی عملی است.
راهگشای اقتدار در عمل نکردن به آن چیزی است که می دانی چگونه با ید به
آنها عمل کنی.وقتی درختی را می نگری عادت داری فورا نگاهت را به شاخ و برگ
آن بدوزی .سایه ی برگ ها یا فضای بین برگ ها را نمی بینی.با این کار شروع کن که بر
سایه ی برگ های یک شاخه تمر کزکنی و کم کم به کارت ادامه بده تا تمام درخت را در
پیش چشم داشته باشی ولی نگذار نگاهت روی برگها برگردد.
بی عملی به مفهوم کاری نکردن، مطلبی است که با آن آشنایی داریم فنی است
که دون خوان به منظور آمادگی توصیه می کند.بایستی ادراکمان را کاملا دگرگون کنیم و
هدفدار تغییر دهیم.
به سایه ی تخته سنگ بنگر .سایه همان صخره است و با این وجود نیست.نگریستن
به صخره برای آنکه ببینیم صخره چیست عمل است ولی نگاه کردن به سایه ی آن بی عملی
است. گمان اینکه سایه ها صرفا سایه اند عمل است.این اعتقاد احمقانه ای است .از این
زاویه به مطلب فکر کن در دنیا هر چیزی بیش از آنچه که هست می نماید.این مطلب در
مورد سایه ها هم صدق می کند.در واقع عمل ماست که سا یه ی آنها را می سازد.
مزیتی که سالک بر انسان عادی دارد همین است.فرد عادی مقید است که بداند
امور درست هستند یا نادرست ولی سالک چنین نیست. فرد عادی در برابر چیز هایی که می
داند راست نیستند رفتار بخصوصی دارد.اگر بگویند چیزی درست است دست به عمل می زند
ولی اگر چیزی درست نباشد زحمت عمل کردن به خود نمی دهدا به آنچه می کند اعتقاد
ندارد. بر عکس سالک در هر دو مورد عمل می کند.اگر چیزی درست باشد در جهت عمل
اقدام به عمل می کند و اگر درست نباشد باز هم دست به عمل می زند ولی در جهت بی عملی.
برای درک بهتر این دو کلید واژه ، نقل قولهایی از کتابهای مختلف
کاستاندا ذکر میکنم :
-
دون خوان: این تخته سنگ به علت عمل تخته سنگ است...عمل آن چیزی
است که موجب می شود تخته سنگ، تخته سنگ باشد.عمل آن چیزی است که از تو، تو را و از
من، من را می سازد..این سنگ سنگ است به دلیل تمام چیزهایی که می دانی می شود
با آن انجام داد...دنیا دنیاست زیراعمل مربوط را می شناسی که آن را اینگونه
کند.اگر عمل مربوط به آن را ندانی دنیا به گونه ای دیگر است.
- كلید اقتدار در "نكردن آنچیزی است كه میتوانی انجام دهی.مثلا به سایه برگها نگاه كنی نه به برگها كه میتوانی و ((برایگردآوردن اقتدار اولین كار ارادی این بود كه بگذاریم جــســم"هیچ كاری نكند
انسان شناسا میداند كه تخته سنگ به دلیل "عمل" ، تـخـتــهسنگ است. پس اگر نخواهد كه یــك سنگ،سنگ باشد، كافــی اســـت"بی عملی" كند.
- دنیا ، دنیاست، چون تو "عمل" مربوطه را كه آنرا اینطـــورمیكند، میشناسی. اگر این "عمل" رانمیدانستی، دنیا متـــفاوتبود. بدون "عمل" هیچ چیز در اطراف ما اهلی و آشنا نخواهدبود.
- دون خوان میگفت كه یكی از مهمترین اهداف ساحری دستیابی بـهپیله درخشان است. هدفی كه برایرسیدن به آن باید از پیچ و خم "رویا دیدن" و تمرین منظم و سختی كه او "بیعملی" مینامـیــد،گذشت. او "بیعملی" را رفتاری ناشناخته مینامید كه تمامــیــتهستی ما را به كار میگیرد ووادار میكند تا از بخش نورانـــیخود آگاهی یابد.
- خنارو به كاستاندا گفته كه بجای نوشتن با مداد، بجای انگشتـشبنویسد، دون خوان میگفت كه ((این كار"بی عملی" عمل یـادداشتبرداشتن است)). كاستاندا : توصیه دون خنارو یك شوخی نبود،زیرانوشتن با سر انگشت بر روی یك ورق كاغذ به عنوان "بیعملیدر یادداشت برداشتن، دومیندقت مرا مجبور میكرد كه بر بهیادآوردن" متمركز شود.
- رویا دیدن" فی نفسه "بی عملی" عـمــل خــوابـیـدن است
- كلید اقتدار در "نكردن آنچیزی است كه میتوانی انجام دهی.مثلا به سایه برگها نگاه كنی نه به برگها كه میتوانی و ((برایگردآوردن اقتدار اولین كار ارادی این بود كه بگذاریم جــســم"هیچ كاری نكند
انسان شناسا میداند كه تخته سنگ به دلیل "عمل" ، تـخـتــهسنگ است. پس اگر نخواهد كه یــك سنگ،سنگ باشد، كافــی اســـت"بی عملی" كند.
- دنیا ، دنیاست، چون تو "عمل" مربوطه را كه آنرا اینطـــورمیكند، میشناسی. اگر این "عمل" رانمیدانستی، دنیا متـــفاوتبود. بدون "عمل" هیچ چیز در اطراف ما اهلی و آشنا نخواهدبود.
- دون خوان میگفت كه یكی از مهمترین اهداف ساحری دستیابی بـهپیله درخشان است. هدفی كه برایرسیدن به آن باید از پیچ و خم "رویا دیدن" و تمرین منظم و سختی كه او "بیعملی" مینامـیــد،گذشت. او "بیعملی" را رفتاری ناشناخته مینامید كه تمامــیــتهستی ما را به كار میگیرد ووادار میكند تا از بخش نورانـــیخود آگاهی یابد.
- خنارو به كاستاندا گفته كه بجای نوشتن با مداد، بجای انگشتـشبنویسد، دون خوان میگفت كه ((این كار"بی عملی" عمل یـادداشتبرداشتن است)). كاستاندا : توصیه دون خنارو یك شوخی نبود،زیرانوشتن با سر انگشت بر روی یك ورق كاغذ به عنوان "بیعملیدر یادداشت برداشتن، دومیندقت مرا مجبور میكرد كه بر بهیادآوردن" متمركز شود.
- رویا دیدن" فی نفسه "بی عملی" عـمــل خــوابـیـدن است
-انواع بیعملی هائی
كه دون خوان به کاستاندا یاد داده: از بین بردن گذشتـهشخصی، از دست دادن
خودبینی، از بینبردن عادات
روزمره و غیره.
روزمره و غیره.
"پایه و اساس ساحران برای انجام چنین رفتاری(بی عملی) سکوت درونی
است، وجود سکوتی که برای چیزی به نام توقف دنیا نیاز است تنها میتواند از تماس مستقیم
با حقیقت بزرگ درونمان سرچشمه بگیرد: اینکه ما همه میرویم تا بمیریم!
یک
روش ایمن برای رسیدن به سکوت درونی بیعملی است، یک فعالیت که ما با ذهنمان برنامهریزی
میکنیم اما اثرش خاموش سازی افکارمان است هنگامی که جریان دارند. دون خوان این نوع
تکنیک را پاک سازی یک خار با دیگری مینامید....
توضیح
داد که یک نمونه از بیعملی گوش دادن در تاریکی است، که عملکرد حسهایمان را تغییر
میدهد و فرمانی را که ما را وامیدارد بهمحض اینکه چشمهایمان را میبندیم بخوابیم.
همچنین، گفتوگو با گیاهان، ایستادن روی سر، به عقب راه رفتن، مشاهده سایهها و فواصل
یا فضاهای میان برگهای درختان.
یک
بیعملی که خیلی زیاد تمرین شده باشد پس از مدتی تبدیل به عمل میشود و قدرتش را از
دست میدهد. _ ملاقات با ناوال، آرماندو تورز"
فقط باید بگم خیلی کارت درسته! پیدا کردن این سایت برای من یه هدیه بزرگ بود! هدیه ای که با دیگران به اشتراک میزارم! :)
پاسخحذف