۱۳۹۴ آبان ۹, شنبه

سکوت درون _ قسمت سیزدهم(از دست دادن اهمیت شخصی)

روشی برای متوقف کردن گفتگوی درونی :

4- از دست دادن اهمیت شخصی:
"تو خودت را جدی می گیری. تو در خیال خود وحشتناک مهم هستی، این طور است و این باید عوض شود! تو آنقدر مهمی که به خودت اجازه می دهی وقتی اوضاع خلاف میل توست، بگذاری و بروی. تو آنقدر مهمی که به نظرت طبیعی است که از همه چیز احساس ملال کنی. شاید گمان می کنی که این نشانه ی یک شخصیت قوی است؟ نه مسخره است! تو ضعیفی، تو خودپرستی... تو در تمام زندگی ات هیچ کاری را به اتمام نرسانده ای و دلیلش هم همین اهمیت فوق العاده ای است که برای خود قائل می شوی... خود را مهم شمردن چیزی است که باید رهایش کرد، درست مثل تاریخچه شخصی... تا هنگامی که تو معتقد باشی که مهمترین چیز عالم هستی، نخواهی توانست دنیای اطرافت را واقعا دریابی. مانند اسبی خواهی بود با چشم بند، فقط خودت را خواهی دید، جدا از همه ی عالم... برای شروع می توانی هنگام چیدن یک گیاه، با آن مثل یک موجود زنده رفتار کنی و با صدای بلند و محبت آمیز از او عذرخواهی و تشکر کنی و به او اطمینان بدهی که تو نیز روزی غذای او خواهی شد. این کار باید برایت آنقدر عادی شود که در حضور دیگران نیز بتوانی آن را انجام دهی._ از کتاب سفر بهدیگر سو"


"خودبزرگ بینی بزرگترین دشمن ماست. فکرش را بکن، چیزی که ما را ضعیف می کند، احساس رنجش نسبت به کردار و سوء کردار همنوعان ماست. خودبزرگ بینی ما سبب می شود که بیشتر ایام زندگی مان را از کسی رنجیده باشیم. بینندگان جدید توصیه می کنند که کوشش سالکان باید در جهت ریشه کن ساختن خودبزرگ بینی باشد. من از توصیه پیروی و کوشش بسیار کردم که به تو نشان دهم ما بدون خود بزرگ بینی آسیب ناپذیر هستیم... در فهرست استراتژیک یک سالک مبارز، خودبزرگ بینی تنها چیزی است که انرژی زیادی را می گیرد. به همین علت باید آن را از خود دور کنیم... بینندگان زمان فتح، این استادان بی چون و چرای کمین و شکار کردن، موثرترین استراتژی را ساخته و پرداخته کرده اند. این استراتژی شش رکن دارد که بر یکدیگر تاثیر می گذارند. پنج رکن آن را نشانه های سالکی می نامیم: خویشتن داری، انضباط، شکیبایی، زمان بندی و وقت شناسی، و "اراده". ششمین رکن و احتمالا مهمترین آنها متعلق به دنیای بیرون است و "خرده ستمگر" نامیده می شود(خرده ستمگر در آیین تولتک ها به کسی گفته می شود که مدام ما را آزار می دهد و به ستوه می آورد ولی نادانسته روح ما را آبدیده می کند و به ما درس رهایی را می آموزد البته به این شرط که از پنج رکن استراتژی سالکان پیروی کنیم )... اشتباه یک آدم معمولی در برخورد با خرده ستمگر در این است که بدون داشتن استراتژی با او روبرو می شود. نقطه ضعف وحشتناک انسان های معمولی در این است که خود را زیاده از حد جدی می گیرند. اعمال و احساسات خود را همچون اعمال و احساسات خرده ستمگر مهم می پندازند. برعکس، سالکان مبارز نه تنها استراتژی خوب اندیشیده ای دارند، بلکه فاقد خودبزرگ بینی هستند. آنچه که مانع خودبزرگ بینی آنها می شود این است که فکر می کنند واقعیت تنها تعبیری است ساخته ما..._ از کتاب آتش درون، کارلوس کاستاندا"


«ما مهم هستیم زیرا که ترسیده‌ایم، و ترس بیشتر خودخواهی بیشتر.
 در میان تمام هدایایی که دریافت می‌کنیم، خودبینی ستمکارترین است. آن یک موجود جادویی و روشن‌بین را به یک شیطان ضعیف، خودبین و زشت تبدیل می‌کند... خودبینی ما را وامی‌دارد که کارهای احمقانه‌ای انجام دهیم.
به دلیل اهمیت خود، پر از خشونت، حسادت و ناکامی هستیم. به خودمان اجازه می‌دهیم که با احساس از خود راضی بودن راهنمایی شویم، و با بهانه‌هایی مثل "نباید چیزی باعث نگرانیم شود" یا "چقدر خسته‌ام" از وظیفه شناخت خود فرار می‌کنیم. در پس تمامی این‌ها، دلواپسی وجود دارد که ما سعی می‌کنیم با گفتگوی درونی آن را خاموش کنیم که خود موجب بیشتر احمق و کمتر طبیعی جلوه کنیم.
به یاد داشته باشید که خودبینی خائن است، می‌تواند خود را در پس انسانیت بی‌نقصی جلوه دهد، زیرا هیچ عجله‌ای ندارد. پس از سالها تمرین، به کمترین غفلتی نیاز دارد، یک اشتباه کوچک – و دوباره آنجاست، مانند یک ویروس که خاموش مانده و یا شبیه به قورباغه‌هایی که برای سالها زیر ماسه بیابان می‌مانند، و با نخستین قطره باران از خواب بیدار می‌شوند و دوباره فعالیت می‌کنند.
خودبینی کشنده است، جریان سیال انرژی را متوقف می‌سازد و این خیلی کشنده است. هنگامی‌که یک مبارز یاد گرفت که چگونه آن را دور بیاندازد، روحش رها و شادمان مانند یک حیوان وحشی از قفس بیرون آمده و آزاد می‌گردد.
با راههای گوناگونی می‌توان با خود بینی مبارزه کرد، اما پیش از هر چیز باید دانست که آن وجود دارد. اگر شما ضعفی دارید و آن را تشخیص داده‌اید، نیمی از کار صورت گرفته است!
بنابراین، آن را تشخیص دهید. یک تابلو تهیه کنید و روی آن بنویسید که:«خودبینی کشنده است» و آن را در قابل دیدترین مکان در خانه آویزان کنید. هر روز آن را بخوانید، سعی کنید هنگام کار آنرا به‌خاطر داشته باشید، در مورد آن تعمق(meditate) کنید.  شاید زمانیکه معنی آنرا در یافتید خود درونی‌تان آشکار شود، و تصمیم بگیرید کاری انجام دهید.
ساحران می‌گویند که سخن گفتن در مورد خودمان ما را در دسترس قرار می‌دهد و ضعیف می‌سازد، اما یاد گرفتن اینکه چگونه ساکت باشیم ما را سرشار از قدرت می‌کند. اساسی‌ترین بخش دانش این استکه به‌گونه‌ای خودمان را تغییر دهیم که زندگی‌مان را آنقدر غیرقابل پیش‌بینی کنیم که حتی خودمان ندانیم که چه اتفاقی خواهد افتاد.
کارآموز با آگاهی از این موضوع، روابطش را بازسازی می‌کند. یاد می‌گیرد که چگونه از آنهایی فرار کند که او را تایید می‌کنند و به سمت آنهایی می‌رود که هیچ توجهی به انسانیت ندارند. او به دنبال منتقد می‌گردد نه چاپلوس. به این ترتیب زندگی جدیدی را شروع می‌کند، تاریخچه‌اش را از بین می‌برد، نامش را عوض می‌کند، شخصیت نوینی برای خودش می‌سازد، و نفس حاضر خاموشش را از بین می‌برد. خودش را در موقعیتهایی قرار می‌دهد که خود واقعی‌اش وادار به عمل باشد. یک شکارچی قدرتمند دلسوزی ندارد، او به دنبال داشتن هویت در نظر هیچ انسان دیگری نیست.
هنگامی که هیچ دلسوزی برای خودمان نداریم، می‌توانیم با ظرافت و زیبایی خاموشی و انقراض شخصی‌مان را مشاهده کنیم.مرگ نیرویی است که به مبارز ارزش و اعتدال می‌دهد. تنها با دیدن از طریق چشمان مرگ است که میتوانیم ببینیم که ما مهم نیستیم. سپس مرگ می‌آید که در کنارمان زندگی کند و رازهایش را به ما بگوید.»

در کتاب طریقت تولتک ها از زبان کارلوس کاستاندا می خوانیم که به دستور بانوی تولتکی(زنی که بعد از دون خوان رهبری گروه را عهده دار شده بود) به همراه یکی دیگر از شاگردان دون خوان به نام لاگوردا به کار پیشخدمتی در رستورانی مشغول می شوند. آنها مجبور می شوند بر روی زمین بخوابند و با روزی یک وعده غذا کنار بیایند و انواع محرومیت ها، سختی ها، بدرفتاری ها و اهانت ها را تجربه کنند. آنها حتی آخر هفته ها نیز مجبور به کار بر روی کامیون بودند: در مواقعی که کامیون می راندیم، ما را در گودال خیابانها می انداختند. چه می توانستیم بکنیم؟ بهترین کار این بود که آنها را بگذاریم و برویم...  هدف، دوری کردن از تاثیرات احساساتی است که تبعیض ها را سبب می شود. امر مهم این است که عکس العمل نشان نداد و عصبانی نشد. کسی که عکس العمل نشان بدهد از دست رفته است... آدم از دست سگی که گاز می گیرد عصبانی نمی شود، جاخالی می دهد و می گذارد که سگ برود.



۱۳۹۴ آبان ۸, جمعه

سکوت درون _ قسمت دوازدهم(از بین بردن تاریخچه شخصی)

روشی برای متوقف کردن گفتگوی درونی :

3- از بین بردن تاریخچه شخصی:
سرچشمه گفت‌وگوی درونی با تاریخچه شخصی‌مان تغذیه می‌شود._ ملاقات با ناوال اثر آرماندو تورز

نقل از دون خوان خطاب به کارلوس کاستاندا: بهتر است تمامی تاریخچه شخصی خود را از بین ببریم. زیرا این کار ما را از افکار مزاحم و دست و پاگیر آدم های دیگر خلاص می کند... همه کسانی که تو را می شناسند تصوری از تو ر ذهن خود دارند و تو دائما می کوشی که با اعمالی که انجام می دهی این تصور را تقویت کنی... تو مجبوری دائما تاریخچه شخصی خود را تجدید کنی و به همین منظور هر چه انجام می دهی برای والدینت، دوستان و همکارانت تعریف می کنی. اما اگر تاریخچه شخصی نداشته باشی دیگر نیست هیچ توضیحی به کسی بدهی. دیگران نه از اعمال تو ناراحت می شدند و نه عصبانی. به خصوص هیچ کس نمی توانست بر روی تو اعمال نظر کند... تو باید همه چیز را درباره خودت محو کنی و از بین ببری تا آنجایی که دیگر هیچ اطمینانی باقی نماند، هیچ واقعیتی باقی نماند. مسئله تو در حال حاضر این است که خیلی واقعی هستی. اعمالت خیلی واقعی هستند، خلق و خو و واکنش هایت خیلی واقعی هستند. هیچ چیز را به طور مسلم نپذیر... هنگامی که هیچ چیز را به صورت مسلم و قطعی نپذیریم، همیشه گوش به زنگ خواهیم بود و همیشه آماده رفتن...  تو باید شروع کنی به محو کردن خودت... از کارهای ساده شروع کن. مثلا به دیگران نگو که چه می کنی و بعد کم کم افرادی که تو را خوب می شناسند رها کن(چیزی که برای خواننده معمولی به هیچ وجه و اصلا توصیه نمی کنم_مدیر وبلاگ) و بدین ترتیب فضای مه آلودی را در اطراف خود خواهی آفرید.

۱۳۹۴ آبان ۷, پنجشنبه

سکوت درون _ قسمت یازدهم(ترک عادت)

روشی برای متوقف کردن گفتگوی درونی :


2- ترك عادت:
برای متوقف کردن گفت وگوی درونی و تمركز دقت مان در ناوال (جهان واقعی) ضروری است. تأكید بر ترك عادت را در عرفانهای مختلف شناخته شده در دنیا می یابیم. حافظ می گوید: از خلاف آمد عادت بطلب كام كه من / كسب جمعیت از آن زلف پریشان كردم.
با این وصف, باید تعریف خاص دون خوان را از ترك عادت و فرقهایی كه با مقصود عرفای ما دارد, در نظر داشت. به نظر دون خوان, چنین خواسته ایم كه زندگی خود را با عادات پیش ببریم و این اساس زندگی عادی و جهان توصیفی (تونال) ما را تشكیل می دهد. این عادات ما را وادار به زندگی یك سان و یك نواختی می كند و ما را در نظم و ترتیبی خاص پای بند می سازد. در نتیجه در همنوعان خود انتظار گونه ای خاص از سلوك و رفتار از ما پدید می آید و این انتظار, سبب می شود كه خود را فرمانبر و پیرو عادتهای خود و خواسته های همنوعان خویش سازیم و از پویش و دگرگونی در شرایط خود باز ایستیم و در پیله ای كه خود بر خویشتن خویش تنیده ایم, گرفتار آییم. این عادت, ما را در تونال به بند می كشد و بین ما و جهان واقعی حجاب می گردد.
شرط سلوك آن است كه اندیشه ها و ادراكهای ما از ساختارهای پایدار رها شود, تا جایی برای تازگیها و چیزهای پیش بینی نشده در زندگی مان باز شود; چرا كه عناصر معرفت واقعی پیش بینی ناشدنی اند و این مهم با ترك عادت, به دست می آید.

نقل قول از دون خوان خطاب به کارلوس کاستاندا: شکارچی بودن(شکارچی از دیدگاه یک سالک تولتک) فقط تله گذاشتن نیست. شکارچی که هم وزن خود طلا می ارزد اگر شکار را به دام می اندازد به این دلیل نیست که خوب تله می گذارد و یا اینکه عادات شکارش را می شناسد بلکه به این دلیل است که خود عادتی ندارد. برتری بزرگ او در اینجاست. او مانند حیواناتی که تعقیب شان می کند نیست؛ حیواناتی که عادات سنگینی زندگی شان را منظم می کند و زرنگی هایشان را هم می شود حدس زد. شکارچی آزاد، جاری و غیرقابل پیش بینی است._ از کتاب "سفر به دیگر سو"

«کمین کردن برای ما طبیعی است، به خاطر ویژگی‌های وراثتی حیوانی‌مان: برای زنده‌ماندن، همه ما رفتارهایی را توسعه داده‌ایم که انرژی‌مان را شکل می‌دهد و به ما کمک می‌کند تا خودمان را وفق دهیم. با مطالعه این عادات، یک مشاهده کننده با دقت می‌تواند دقیقاً رفتار یک حیوان یا یک موجود زنده را در هر لحظه پیش‌بینی کند.
مبارزان می‌دانند که هر رفتاری یک نوع اعتیاد است. مانند مصرف مواد مخدر، رفتن به کلیسا در روزهای یک‌شنبه؛ تفاوت در شکل عادات است، نه در جوهر آنها. به همین شیوه، هنگامی که فکر می‌کنیم که دنیا قابل توضیح با منطق است و اعتقادات ما تنها واقعیت موجود هستند، تبدیل به قربانی عاداتی می‌شویم که ادراکات ما را تیره می کنند و وادارمان می‌کنند تنها چیزی را که برایمان آشنا است ببینیم.
عادات الگوهای رفتاری هستند، که به‌طور مکانیکی آنها را انجام می‌دهیم حتی هنگامی که معقولانه به نظر نمی‌آیند. برای کمین‌کننده شدن بایستی خودت را از قیدها آزاد سازی....
از آنجایی‌که یک مبارز کمین‌کننده صاحب اختیار عاداتش است، تمام آثار عادت را از زندگی‌اش دور انداخته است. او تنها می‌بایست انسجام انرژیتیکی‌اش را بازیابد تا بتواند آزاد شود. از این رو او در انتخاب آزاد است، می‌تواند اشکال مختلف رفتاری را انجام دهد، چه در برابر دیگران انسانها و چهدر مقابل دیگر موجودات هوشمند.
نتایج چنین مانورهایی یک شرکت عادتمندانه در اجتماعات نیست، بلکه کمین کردن است، زیرا شامل مطالعه رفتار دیگران هم می‌شود.
آزادی از منطق پیروی نمی‌کند. هنگامی که یک عادت را ترک می‌کنی، تمامیت وجودت می‌لرزد، زیرا افسانه نامیرا بودن را نابود می‌سازد.
با اشاره به مردمی که از سر کار بر می‌گشتند، به من گفت که:
به نظرت آنها چه کار می‌کنند؟ آنها بیرون می‌آیند تا دیروزشان را زندگی کنند! غم‌انگیزترین موضوع این است که احتمالاً تعداد اندکی از آنها از این موضوع آگاه است. هر روز بی‌نظیر است، و دنیا چیزی نیست که دیگران برای ما تعریف می‌کنند. تصمیم به لغو عاداتی که داری چیزی است که یکبار انجام می‌شود و برای همیشه. با چنین عملی مبارز تبدیل به یک کمین‌کننده می‌شود.
از بین بردن عادات هدف مسیر نیست، این تنها یکی از معانی آن است. هدف آگاه بودن است.»


۱۳۹۴ آبان ۶, چهارشنبه

سکوت درون _ قسمت دهم (بی عملی)

روشی برای متوقف کردن گفتگوی درونی :

1- بی عملی
"قاعده بی عملی این است که دقیقا کار مخالف عادت یا عادتهایی را که داریم انجام دهیم. برای مثال عادتهایی مثل سیگار کشیدن ما را می گیرند و به زنجیر می کشند. در عوض در بی عملی همه راه ها گشوده اند... با بی عملی می توان از شر عادات روزمره خلاص شد و به آگاهی دست یافت. کاستاندا با گفتن این جملات برخواست و شروع به عقب رفتن کرد، با این کار فنی را به یاد آورد که دون خوان به او آموخته بود: یعنی با کمک آینه ای عقب عقب راه رفتن. کاستاندا به ما گفت که برای آنکه این کار را راحت تر انجام دهد، وسیله فلزی کوچکی ساخت(حلقه ای که مثل تاجی بر روی سر قرار می گرفت) و آینه را به آن متصل کرد. بدینسان این کار را تمرین می کرد و دستهایش نیز آزاد بود. مثال های دیگر برای فن بی عملی عبارت بودند از: کمربند را پشت و رو بستن و کفش ها را جابجا پوشیدن. همه این فنون به منظور این هدف است که شخص را از کارهایی که در هر لحظه انجام می دهد، آگاه کند... ویران کردن عادات روزمره امکانی است که ما برای دادن احساسهای جدید به جسم داریم. جسم این را می داند... سپس کاستاندا چند بازی را که تولتک های جوان ساعت ها تمرین می کنند برایمان وصف کرد و گفت: اینها بازی های بی عملی است، بازی هایی که قواعد ثابتی ندارند، رفتار بازیکن پیش بینی نشدنی است و به همین جهت هم باید بسیار دقت کنند. یکی از این بازی ها این است که به رقیب علائم اشتباهی بدهیم. این یک بازی است که در آن باید طنابی را کشید. در این بازی سه نفر شرکت می کنند و به دو دیرک و یک ریسمان نیاز دارند. ریسمان به شکم یکی از بازیکنان بسته می شود و دو بازیکن دیگر باید دو انتهای ریسمان را بکشند و سعی کنند یکدیگر را دادن علایم اشتباهی گمراه کنند. هر دو باید دقت بسیار کنند که وقتی یکی طناب را می کشد دیگری هم همین کار را بکند و بازیکن بسته شده به چرخش نیفتد. فنون و بازی های بی عملی دقت را را توسعه می دهند. می توان گفت که این تمرینها تمرکز دهنده اند، زیرا تمرین کننده را وا می دارند تا از عملی که انجام می دهد کاملا آگاه باشد. کاستاندا خاطرنشان کرد که پیری یعنی آدم در حلقه کامل عادات روزمره حبس شده است."(نقل از کتاب طریقت تولتک ها _ گفتگو با کارلوس کاستاندا).

« بی‌عملی » یکی از روش‌های جمع‌آوری اقتدار است که در مقابل « عمل » قرار دارد. « عمل » و « بی‌عملی » همچون سایر کلید واژه‌ها در مکتب دون خوان معنای خاصی را دربر می‌گیرند . عمل فعلی است که جهان را به گونه‌ای متعارف برای انسان شناسا عرضه می‌کند . در مقابل ، « بی‌عملی » فعلی است که ذات و عمق پدیده‌ها را آشکار می‌کند . بی‌عملی روشی است برای « متوقف کردن دنیا » . به تعبیری بی‌عملی اقدامی است که واقعیت متعارف و مرسوم میان آدمیان را می‌شکند و آنچه را که حقیقی‌تر است ، محقق می‌سازد . مثال بسیار مشخص برای « عمل » ، « نگاه کردن»  است ؛ مثال « بی‌عملی» ، «دیدن» است . یعنی وقتی جهان را به شیوه‌ متعارف و معمولی نگاه می‌کنیم ، « عمل » انجام می‌دهیم . در حالی که به هنگام « دیدن » ، « بی‌عملی » انجام می‌دهیم.
دون خوان  آموزش دهنده و معلم کارلوس کاستاندا  رویداد تفسیرات نا آگاهانه که با آن دنیا را در جهت بودش دستکاری می کنیم به منزله ی عمل نا آگاهانه ولی فعال می بیند.شرط خاص این عمل استمراری است که با آن این امر را راهبری می کنیم.برای آنکه بودش خویش را سر پا نگاه داریم عملی مداوم لازم است.هر گاه به خویشتن اجازه دهیم که این فعالیت را حتی گاهی اوقات مسکوت بگذاریم آنگاه تداوم دنیای ساختگی ما در خطر است.بدین ترتیب جای شگفتی نیست که ما حتی هنگامی که می خواهیم عنصر خاصی از بودش را دور کنیم از عملمان صرف تظر نمی کنیم.
اگر در موقعیتی قرار بگیریم که قطعه سنگ خرد شده ای که بر سر راهمان افتاده است و مانع ادامه رانندگی ما میشود  کنار بزنیم به این فکر نمی افتیم که فعالیت خلاقمان را نسبت به این سد به راحتی مسکوت گذاریم و مشکلمان را ریشه کن کنیم بلکه از عمل جدید دیگری استفاده می کنیم تا آن را با وسایل و ابزار خرد کنیم و از سر راه بر داریم.این عمل جدید از نظر کیفی تفاوتی با روشی فعال که ما با آن تخته  سنگ را بوجود آورده ایم ندارد. از آنجا که بر خلاف توهم ماست می توانیم آنرا عملی متفاوت به حساب آوریم.طبیعی  است که به این ترتیب انرژی خویش را هدر می دهیم.راحت تر است که دست از عمل بر داریم زیرا آنگاه تخته سنگ ما محو می شود.دون خوان این عمل نکردن را بی عملی می داند. یک فرزانه می داند که سنگ فقط به علت عمل سنگ است.اگر بخواهد یک سنگ سنگ نباشد تنها کاری که باید بکند بی عملی است.
راهگشای اقتدار در عمل نکردن به آن چیزی است که می دانی چگونه با ید به آنها عمل کنی.وقتی درختی را می نگری  عادت داری فورا نگاهت را به شاخ و برگ آن بدوزی .سایه ی برگ ها یا فضای بین برگ ها را نمی بینی.با این کار شروع کن که بر سایه ی برگ های یک شاخه تمر کزکنی و کم کم به کارت ادامه بده تا تمام درخت را در پیش چشم داشته باشی ولی نگذار نگاهت روی برگها برگردد.
بی عملی به مفهوم کاری نکردن، مطلبی است که با آن آشنایی داریم فنی است که دون خوان به منظور آمادگی توصیه می کند.بایستی ادراکمان را کاملا دگرگون کنیم و هدفدار تغییر دهیم.
به سایه ی تخته سنگ بنگر .سایه همان صخره است و با این وجود نیست.نگریستن به صخره برای آنکه ببینیم صخره چیست عمل است ولی نگاه کردن به سایه ی آن بی عملی است. گمان اینکه سایه ها صرفا سایه اند عمل است.این اعتقاد احمقانه ای است .از این زاویه به مطلب فکر کن در دنیا هر چیزی بیش از آنچه که هست می نماید.این مطلب در مورد سایه ها هم صدق می کند.در واقع عمل ماست که سا یه ی آنها را می سازد.
مزیتی که سالک بر انسان عادی دارد همین است.فرد عادی مقید است که بداند امور درست هستند یا نادرست ولی سالک چنین نیست. فرد عادی در برابر چیز هایی که می داند راست نیستند رفتار بخصوصی دارد.اگر بگویند چیزی درست است دست به عمل می زند ولی اگر چیزی درست نباشد زحمت عمل کردن به خود نمی دهدا به آنچه می کند اعتقاد ندارد. بر عکس  سالک در هر دو مورد عمل می کند.اگر چیزی درست باشد در جهت عمل اقدام به عمل می کند و اگر درست نباشد باز هم دست به عمل می زند ولی در جهت بی عملی.
برای درک بهتر این دو کلید واژه ، نقل قول‌هایی از کتاب‌های مختلف کاستاندا ذکر می‌‌کنم :
- دون خوان: این تخته سنگ به علت عمل تخته سنگ است...عمل آن چیزی است که موجب می شود تخته سنگ، تخته سنگ باشد.عمل آن چیزی است که از تو، تو را و از من، من را می سازد..این سنگ سنگ است به دلیل تمام چیزهایی که می دانی می شود با آن انجام داد...دنیا دنیاست زیراعمل مربوط را می شناسی که آن را اینگونه کند.اگر عمل مربوط به آن را ندانی دنیا به گونه ای دیگر است.

- كلید اقتدار در "نكردن‌ آنچیزی است‌ كه‌ می‌توانی‌ انجام‌ دهی‌.مثلا به‌ سایه‌ برگها نگاه‌ كنی‌ نه‌ به‌ برگها كه‌ میتوانی‌ و ((برای‌گردآوردن‌ اقتدار اولین‌ كار ارادی‌ این‌ بود كه‌ بگذاریم‌ جــســم‌"هیچ‌ كاری‌ نكند
 
انسان‌ شناسا میداند كه‌ تخته‌ سنگ‌ به‌ دلیل‌ "عمل‌" ، تـخـتــه‌سنگ‌ است‌. پس‌ اگر نخواهد كه‌ یــك‌ سنگ‌،سنگ‌ باشد، كافــی اســـت‌"بی‌ عملی‌" كند.

- دنیا ، دنیاست‌، چون‌ تو "عمل‌" مربوط‌ه‌ را كه‌ آنرا اینط‌ـــورمیكند، می‌شناسی‌. اگر این‌ "عمل‌" رانمی‌دانستی‌، دنیا متـــفاوت‌بود. بدون‌ "عمل‌" هیچ‌ چیز در اط‌راف‌ ما اهلی‌ و آشنا نخواهدبود.

- دون‌ خوان‌ می‌گفت‌ كه‌ یكی‌ از مهمترین‌ اهداف‌ ساحری‌ دستیابی‌ بـه‌پیله‌ درخشان‌ است‌. هدفی‌ كه‌ برای‌رسیدن‌ به‌ آن‌ باید از پیچ‌ و خم ‌"رویا دیدن‌" و تمرین‌ منظ‌م‌ و سختی‌ كه‌ او "بی‌عملی‌" می‌نامـیــد،گذشت‌. او  "بی‌عملی‌" را رفتاری‌ ناشناخته‌ می‌نامید كه‌ تمامــیــت‌هستی‌ ما را به‌ كار می‌گیرد ووادار میكند تا از بخش‌ نورانـــی‌خود آگاهی‌ یابد.

- خنارو به‌ كاستاندا گفته‌ كه‌ بجای‌ نوشتن‌ با مداد، بجای‌ انگشتـش‌بنویسد، دون‌ خوان‌ می‌گفت‌ كه‌ ((این‌ كار"بی‌ عملی‌" عمل‌ یـادداشت‌برداشتن‌ است‌)). كاستاندا : توصیه‌ دون‌ خنارو یك‌ شوخی‌ نبود،زیرانوشتن‌ با سر انگشت‌ بر روی‌ یك‌ ورق‌ كاغذ به‌ عنوان‌ "بی‌عملی‌در یادداشت‌ برداشتن‌، دومین‌دقت‌ مرا مجبور میكرد كه‌ بر به‌یادآوردن‌" متمركز شود.

- رویا دیدن‌" فی‌ نفسه‌ "بی‌ عملی‌" عـمــل‌ خــوابـیـدن‌ است‌

-انواع‌ بی‌عملی‌ هائی‌ كه‌ دون خوان به کاستاندا یاد داده‌: از بین‌ بردن‌ گذشتـه‌شخصی‌، از دست‌ دادن‌ خودبینی‌، از بین‌بردن‌ عادات‌ 
روزمره‌ و غیره‌.



"پایه و اساس ساحران برای انجام چنین رفتاری(بی عملی) سکوت درونی است، وجود سکوتی که برای چیزی به نام توقف دنیا نیاز است تنها می‌تواند از تماس مستقیم با حقیقت بزرگ درونمان سرچشمه بگیرد: اینکه ما همه می‌رویم تا بمیریم!
یک روش ایمن برای رسیدن به سکوت درونی بی‌عملی است، یک فعالیت که ما با ذهن‌مان برنامه‌ریزی می‌کنیم اما اثرش خاموش سازی افکارمان است هنگامی که جریان دارند. دون خوان این نوع تکنیک را پاک سازی یک خار با دیگری می‌نامید....
توضیح داد که یک نمونه از بی‌عملی گوش دادن در تاریکی است، که عملکرد حس‌هایمان را تغییر می‌دهد و فرمانی را که ما را وامی‌دارد به‌محض اینکه چشم‌هایمان را می‌بندیم بخوابیم. همچنین، گفت‌وگو با گیاهان، ایستادن روی سر، به عقب راه رفتن، مشاهده سایه‌ها و فواصل یا فضاهای میان برگهای درختان.
یک بی‌عملی که خیلی زیاد تمرین شده باشد پس از مدتی تبدیل به عمل می‌شود و قدرتش را از دست می‌دهد. _ ملاقات با ناوال، آرماندو تورز"


۱۳۹۴ آبان ۴, دوشنبه

سکوت درون _ قسمت نهم (حرکات جادویی تنسگریتی)

حرکات تنسگریتی که به متوقف کردن گفتگوی درونی کمک می کند:

حرکت تنسگریتی شماره 15 (کشیدن انرژی از کف زمین با تنفس):
در حین اینکه دستها روی سر بلند می شود، نفس عمیقی بکشید، زانوها خم شده است. بازدم شروع می شود در حالی که تنه به سمت چپ می گردد و تا آنجا که ممکن است به طرف پایین خم می شود. دست ها که کف آنها رو به پایین است در حوالی پای چپ(نزدیک به زمین) قرار می گیرند و می مانند، در حالی که دست راست در جلو پا و دست چپ در عقب پا است؛ پنج بار به عقب و جلو حرکت می کنند، ضمن اینکه بازم خاتمه می یابد. آنگاه نفس عمیقی بکشید و بدن را راست کنید، در حین اینکه دستها به بالای سر برده می شوند. تنه به سمت راست می گردد و بازدم شروع می شود، ضمن اینکه تنه تا جایی که ممکن است به طرف پایین خم می شود. بازدم، پس از آنکه دستها در حوالی پای راست، پنج بار به عقب و جلو حرکت کردند، خاتمه می یابد. نفس عمیق دیگری بکشید و بدن را در حالی که دستها به طرف بالای سر می روند راست کنید. تنه می چرخد تا رو به جلو قرار گیرد؛ آنگاه دستها پایین می آید، در حین اینکه نفس بیرون داده می شود.


پایان حرکات جادویی پانزده گانه تنسگریتی جهت متوقف کردن گفتگوی درونی


سکوت درون _ قسمت هشتم (حرکات جادویی تنسگریتی)

حرکات تنسگریتی که به متوقف کردن گفتگوی درونی کمک می کند:

حرکت تنسگریتی شماره 13 (سه انگشت روی زمین):
دستها آهسته بر روی سر آورده می شوند و همزمان نفس عمیقی کشیده می شود. سپس بازدم آهسته ای شروع می شود، در حالی که دستها به طرف پایین و به زمین دراز می شوند؛ زانوها راست و بی حرکت است و زردپی آنها تا آنجا که امکان دارد، کشیده است. انگشتهای میانی و اشاره هر یک از دستها، زمین را در جلو و به فاصله سی سانتیمتری بدن لمس می کند و سپس شست نیز بر روی زمین گذاشته می شود. در این حالت نفس عمیقی کشیده می شود. بدن را راست کنید و دست ها را بالای سر ببرید. نفس بیرون داده می شود، در حین اینکه دست ها پایین می آید و به سطح کمر می رسد.



حرکت تنسگریتی شماره 14 (بندهای انگشتهای دست بر روی انگشتهای پاها):
در حالی که نفس عمیقی کشیده می شود، دستها بالای سر می رود. ضمن اینکه نفس بیرون داده می شود، دستها نیز به طرف پایین و به سوی زمین دراز می شوند، در حالی که زانوها راست و بی حرکت است و زردپی پشت آنها تا آنجا که ممکن است کشیده است. بندهای انگشتهای دست روی انگشتهای پا می مانند، در حالی که بازدم خاتمه می یابد. در این حالت نفس عمیقی کشیده می شود. بدن را راست کنید و دست ها را روی سر بالا ببرید. بازدم شروع می شود، در حالی که دستها پایین و به سطح کمر آورده می شوند.



سکوت درون _ قسمت هفتم(حرکات جادویی تنسگریتی)

حرکات تنسگریتی که به متوقف کردن گفتگوی درونی کمک می کند:
حرکت تنسگریتی شماره 11 (ترسیم زاویه ای تند با دستها در جلوی چهره):
زانوها صاف است و زردپی ها تا آنجا که ممکن است کشیده می شوند. تنه به جلو خم شده و سر تقریبا همسطح با زانوها است. دستها در جلو بدن تکان می خورد و مکررا از عقب به جلو حرکت می کند. سپس زاویه ای تند رسم می کنند که راس آن در جلوی چهره است. 



حرکت تنسگریتی شماره 12 (ترسیم دایره انرژی بین پاها، در جلو بدن):
زانوها در حالی که زردپی پشت آنها تا آنجا که ممکن است کشیده شده، صاف نگاه داشته می شوند. تنه به جلو خم شده است و سر تقریبا همسطح زانوها است. دستها در جلوی بدن آویزان است. آنها در مچ بر روی هم گذاشته می شوند، ساعد چپ بر بالای ساعد راست قرار می گیرد. دستها روی هم افتاده و بین پاها به طرف عقب تاب می خورند. از آنجا هر یک دایره ای بیرونی در جهت جلو چهره رسم می کنند. بعد از یک دور کامل، دستها در جلوی بدن قرار می گیرند و مچ چپ بر روی مچ راست است. از آنجا با مچ هایی که مثل حالت اولیه روی یکدیگر قرار گرفته اند، دو دایره درونی می زنند که بین پاها خاتمه می یابد.
آنگاه مچ راست بر روی مچ چپ قرار داده می شود و همین حرکات مجددا تکرار می شود.



سکوت درون _ قسمت ششم(حرکات جادویی تنسگریتی)

حرکات تنسگریتی که به متوقف کردن گفتگوی درونی کمک می کند:








حرکت تنسگریتی شماره 9 (فشردن انرژی با شست ها):
ساعدها که در آرنج ها خم شده اند، درست در جلوی بدن، در حالتی کاملا افقی، به فاصله پهنای بدن، از یکدیگر، نگاه داشته می شوند، انگشتها به صورتی مشتی سست در آمده و شست ها صاف است و روی انگشتهای اشاره قرار دارد که خمیده است. با شست بر انگشت اشاره و با انگشتهای خم شده به کف دست فشاری متناوب و هماهنگ وارد آورید. آنها را منقبض و ریلکس کنید تا نیروی تحرک به دستها راه یابد. زانوها برای پایداری خمیده نگاه داشته می شوند.


حرکت تنسگریتی شماره 10 (ترسیم زاویه ای تند با دستها، مابین پاها):
زانوها صاف هستند و زردپی ها تا آنجا که ممکن است کشیده می شوند. تنه به جلو خم می شود و سر تقریبا در سطح زانوها است. دستها در جلو تکان می خورد و مکررا به طرف جلو و عقب حرکت و زاویه ای تند رسم می کند که راس آن مابین پاها است.


سکوت درون _ قسمت پنجم(حرکات جادویی تنسگریتی)

حرکات تنسگریتی که به متوقف کردن گفتگوی درونی کمک می کند:


حرکت تنسگریتی شماره 7 (حرکت دادن انرژی به صورت موج):

زانوها صاف نگاه داشته می شوند و تنه به طرف جلو خم می شود. هر دو دوست در پهلوها آویزان هستند. دست چپ با سه حرکت موج گون طوری به طرف جلو حرکت می کند که انگار دارد سطحی را که سه نیم دایره دارد دنبال می کند. بعد دست در عرض جلو بدن در خطی مستقیم از چپ به راست و سپس از راست به چپ حرکت می کند و با سه موج دیگر به طرف عقب، در پهلوی بدن، می رود؛ بدین ترتیب شکل بزرگ و قطوری از حرف بزرگ و وارونه L را، به کلفتی حداقل 15 سانتیمتر، ترسیم می کند. همین حرکات با دست راست نیز انجام می شود.





حرکت تنسگریتی شماره 8 (انرژی T شکل دستها):

دو ساعد، با زاویه ای عمودی، درست در جلوی شبکه خورشیدی طوری نگاه داشته می شوند که شکل حرف T را می سازند. دست چپ که کف آن رو به بالاست، خط افقی حرف T است . دست راست، خط عمودی حرف T است که کف آن رو به پایین می باشد. بعد دستها با نیروی زیادی همزمان به طرف جلو و عقب می گردند. کف دست چپ می گردد تا رو به پایین قرار گیرد و کف دست راست نیز همزمان می گردد تا رو به بالا قرار بگیرد. در حین انجام این حرکات، هر دو دست، وضعیت T شکل خود را حفظ می کنند.

همین حرکت دوباره اجرا می شود، با این تفاوت که این بار دست چپ نقش خط عمودی حرف T را انجام می دهد و دست راست نقش خط افقی حرف T را انجام می دهد.





۱۳۹۴ آبان ۳, یکشنبه

سکوت درون _ قسمت چهارم(حرکات جادویی تنسگریتی)

حرکات تنسگریتی که به متوقف کردن گفتگوی درونی کمک می کند:




حرکت تنسگریتی شماره 5 (هل دادن انرژی به طرف عقب با تمام دست):
 آرنج ها در زاویه تندی خم می شوند و ساعدها محکم در طرفین بدن و تا آنجا که ممکن است در بالا قرار می گیرند، دستها مشت شده است. در حین اجرای بازدم، ساعدها به طرف پایین و عقب دراز می شوند و تا جایی که ممکن است بالا برده می شوند. زانوها صاف هستند و تنه به ملایمت به طرف جلو خم می شود. در حین دم، دست ها با خم کردن آرنج ها به طرف جلو و وضع اولیه آن آورده می شوند.
آنگاه نحوه نفس کشیدن معکوس می شود، در حین اینکه حرکت تکرار می گردد. در عوض بازدم، در حالی که دستها به عقب برده می شوند، دم فرو برده می شود. در پی آن بازدم است، در حین اینکه آرنج ها خمیده است و ساعدها به طرف بالا و زیر بغل برده می شوند. 


حرکت تنسگریتی شماره 6 (چرخاندن ساعد):
دستها با آرنج های خمیده و ساعدهای عمودی در جلوی بدن نگاه داشته می شوند. دستها در مچ نیز طوری خم شده اند که به سر پرنده ای شباهت دارند و در سطح چشم قرار می گیرند، انگشتها به سمت چهره است. در حالی که آرنج ها راست و عمودی هستند، مچ ها به طرف جلو و عقب می چرخند، حول ساعدها می گردند و انگشت دستها طوری حرکت می کنند که به تناوب رو به چهره و رو به جلو دارند.  زانوها برای نیرو و پایداری خمیده نگاه داشته می شوند.

۱۳۹۴ آبان ۲, شنبه

سکوت درون _ قسمت سوم(حرکات جادویی تنسگریتی)

حرکات جادویی که به توقف گفتگوی درونی کمک می کنند:





حرکت تنسگریتی شماره 3 (مترسکی در باد با دستهای رو به پایین):
دستها در راستای شانه ها دراز می شوند، در حالی که آرنج ها خمیده اند و ساعدها دقیقا با زاویه نود درجه به سمت پایین هستند. ساعدها آزادانه در جهت چپ و راست تاب می خورند، گویی که باد آنها را تکان می دهد. ساعدها و مچ ها، راست و عمودی نگه داشته می شوند. زانوها صاف هستند.




حرکت تنسگریتی شماره 4 (مترسکی در باد با بازوهای رو به بالا):
درست مثل حرکت جادویی قبلی، دستها در راستای شانه ها به طرفین دراز می شوند، فقط دستها با زاویه نود درجه به سمت بالا قرار می گیرند. ساعدها و مچ ها راست و عمودی نگه داشته می شوند. سپس آزادانه به طرف پایین و رو به جلو، و دوباره رو به بالا تاب می خورند. زانوها صاف هستند.


۱۳۹۴ آبان ۱, جمعه

سکوت درون _ قسمت دوم(حرکات جادویی تنسگریتی)

حرکات جادویی که به توقف گفتگوی درونی کمک می کنند:


نکاتی که قبل از تمرین حرکات جادویی تنسگریتی باید رعایت کرد:
1- هدف از 15 حرکت تنسگریتی که در این پست و پست های آینده گذاشته می شود کمک در امر متوقف کردن گفتگوی درونی و رسیدن به سکوت درون می باشد.
2- حرکات تنسگریتی که در این پست و در پست های آینده گذاشته می شود را می توان به صورت جداگانه و یا پشت سر هم انجام داد. البته ترجیح در آن است که تمرینات با هم و یکجا انجام شوند(مانند ویدیویی که لینک دانلودش در پایین این پست گذاشته شده است).
3- این تمرینات را می توان به صورت انفرادی یا گروهی انجام داد.
4- حرکات تنسگریتی را در جایی که جریانات هوا(باد، نسیم و...) وجود دارد انجام ندهید، مخصوصا هنگامی که بدن عرق کرده است.
5- تا جای ممکن، حرکات تنسگریتی را به دور از نگرانی های دنیای روزمره انجام دهید و هنگام تمرین، از گفتگو و گوش دادن به موسیقی و صدای رادیو و تلویزیون(هر قدر هم که صدایش کم و خفه باشد) بپرهیزید.
6- حرکات تنسگریتی را با این ذهنیت انجام دهید که منافع آنها خود به خود ظاهر خواهند شد.


حرکت تنسگریتی شماره 1 (ترسیم دو نیم دایره با هر پا)
در این حرکت تمام وزن بدن بر روی پای راست است و پای چپ نیم گام جلوی پای راست قرار می گیرد. مطابق شکل بالا، پای چپ (در حالی که پاشنه پای چپ بالا است و فقط بن انگشتان در تماس با زمین قرار می گیرند) یک حرکت نیم دایره می زند و در جلوی انگشتان پای راست متوقف می شود و سپس یک نیم دایره دیگر تا پشت پاشنه پای راست زده می شود. حالا حرکت برعکس می شود و پای چپ در خلاف حرکت فلش ها به حرکت در می آید و بعد از دو نیم دایره به جای نخست خود باز می گردد.
حالا همین حرکات را با پای راست نیز انجام دهید. زانوی پایی که وزن را تحمل می کند خمیده است تا نیرو و پایداری دهد.


حرکت تنسگریتی شماره 2 (ترسیم نیمه ماه با هر پا)
این حرکت نیز شبیه حرکت قبل است. تمام وزن بدن بر روی پای راست قرار می گیرد و پای چپ نیم گام جلوی پای راست قرار می گیرد. مطابق شکل بالا با بن انگشتان پای چپ یک نیم دایره پهن به سمت پاشنه پای راست زده می شود و دوباره پای چپ برخلاف جهت مسیر قبل به جایگاه نخست خود بر می گردد.
مجددا  همین حرکت را با پای راست نیز انجام دهید.